ناساخته
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - بنانشده .۲ - آماده نشده . ۳ -ابداع نشده .۴ - قرار ناداده . ۵- منعقد نشده. ۶- آراسته نشده . ۷- انتظام نیافته . ۸- مجهز نشده نابسیجیده بی سازوبرگ : و لیکن بدین گونه ناساخته گر آیم دمان گردن افراخته ... ( شا.لغ. )
فرهنگ معین
(تِ ) (ص مف . ) ۱ - ساخته نشده . ۲ - آماده نشده . ۳ - برقرار نشده . ۴ - ناآراسته ۵ - مجهز نشده ، بی سلاح .
لغت نامه دهخدا
ناساخته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) نابسیجیده. بی تهیه. بی ساز و برگ. ناآماده :
ولیکن بدینگونه ناساخته
گر آیم دمان گردن افراخته.
همی گفت ناساخته خانه را
چرا ساختم رزم بیگانه را.
ولیکن بدینگونه ناساخته
گر آیم دمان گردن افراخته.
فردوسی.
ناساخته رحلت باید کرد. ( کلیله و دمنه ). پیوسته چنان نشین که گویی دشمن بر در است تا اگر ناگه از در درآید ناساخته نباشی. ( مجالس سعدی ). || ناتمام. نامهیا. ناقص. کامل و تمام و مهیا نشده : صاحب غازی و دیگران کارها بجد پیش گرفتند و آنچه ناساخته بود بتمامی بساختند. ( تاریخ بیهقی ص 34 ). || غافل. بی فکر و اندیشه. بی پروا. ( ناظم الاطباء ). || نساخته : همی گفت ناساخته خانه را
چرا ساختم رزم بیگانه را.
فردوسی.
پیشنهاد کاربران
ناساخته:نَسَنجیده، آماده نشده، بنا نشده
ولی نَیَنداخته: اندازه نگرفته
نمونه ای از شعر سعدی:
نباید سخن گفت ناساخته/نشاید بریدن نینداخته >>>>> سخن را نباید نسنجیده گفت همانطوری که شایشته نیست پارچه را اندازه نگرفته بِبُریم!
ولی نَیَنداخته: اندازه نگرفته
نمونه ای از شعر سعدی:
نباید سخن گفت ناساخته/نشاید بریدن نینداخته >>>>> سخن را نباید نسنجیده گفت همانطوری که شایشته نیست پارچه را اندازه نگرفته بِبُریم!
کلمات دیگر: