کلمه جو
صفحه اصلی

لمباندن

فارسی به انگلیسی

to swallow without chewing, to suck like an old man without teeth, devour, gobble, stuff, swallow

to swallow without chewing, to suck like an old man without teeth


devour, gobble, stuff, swallow


فرهنگ فارسی

( مصدر ) غذایی نرم ( مانند پلویا نان ) را باعجله و حرص و نیم جویده فرو دادن : خلاصه هزار کار سیاه و سفید میکند که بگانم فقط یکیش از دست جلال ساخته باشد : لمباندن .
چیزی نرم مانند پلو و نان را با لقمه بزرگ نیم جویده فرو دادن .

فرهنگ معین

(لُ دَ ) (مص م . ) (عا. ) غذا را با حرص و عجله خوردن .

لغت نامه دهخدا

لمباندن. [ ل ُ دَ ] ( مص ) لُنْباندن. چیزی نرم مانند پلو و نان را با لقمه بزرگ نیم جویده فرودادن.

فرهنگ عمید

غذایی را با حرص و اشتها و به مقدار زیاد خوردن.

واژه نامه بختیاریکا

لَپنیدِن؛ لفنیدن


کلمات دیگر: