expression
هشته
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱- گذاشته رهاکرده . ۲- ترک کرده .
فرهنگ معین
(هِ تِ ) (ص مف . ) گذاشته ، رها کرده .
لغت نامه دهخدا
هشته. [ هَِ / هََ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) گذاشته. ( برهان ). نهاده. هلیده. || رهاکرده. ( برهان ). رهاشده. || فروگذاشته. ( برهان ). || آویخته. ( برهان ).
فرهنگ عمید
۱. فروگذاشته.
۲. گذاشته شده.
۳. (اسم مصدر ) طلاق.
۲. گذاشته شده.
۳. (اسم مصدر ) طلاق.
گویش مازنی
/heshte/ دو گاوی که برای شخم به هم بندند - جفت – لنگه ی هر چیز ۳یک جفت & بره ای در اثر ترس یا شوک وارده از گله جدا و متواری شود
۱دو گاوی که برای شخم به هم بندند ۲جفت – لنگه ی هر چیز ۳یک ...
بره ای در اثر ترس یا شوک وارده از گله جدا و متواری شود
کلمات دیگر: