کلمه جو
صفحه اصلی

هماهنگی کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- توافق کردن و تناسب داشتن چند صدای مختلف باهم . ۲ - متحد شدن توافق کردن . ۳ - برابری کردن درامری : ور گمان گاو تازی داری اینک حاضرم گر نمی تازی بمیدانم هماهنگی مکن . ( عرفی )

فرهنگ معین

( هم آهنگی کردن ) ( ~. کَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - متحد شدن . ۲ - برابری کردن در امری . ۳ - توافق کردن و تناسب داشتن چند صدای مختلف با هم .


کلمات دیگر: