کلمه جو
صفحه اصلی

ناغوش

فرهنگ معین

(اِ. ) غوطه ، سر فرو بردن در آب .

لغت نامه دهخدا

ناغوش. ( اِ ) چیزی را به آب فروبردن. ( برهان قاطع ). || سر به آب فروبردن مردم و مرغ. ( فرهنگ اسدی ) ( صحاح الفرس ). سر به آب فروبردن و غوطه خوردن. ( برهان ). غوته خوردن. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). سر به آب فروبردن بود از مردم و مرغ را نیز گویند. ( حاشیه برهان قاطع چ معین از لغت فرس ) ( فرهنگ نظام ). سر در آب فروبردن. ( فرهنگ اوبهی ). غوطه وری. فرورفتگی در آب. فرورفتگی سر در آب. ( ناظم الاطباء ). در برهان به معنی غوطه خوردن درآب آمده ولیکن خطا کرده باغوش است به بای پارسی. ( انجمن آرا ). باغوش. سر به آب فروبردن و غوطه خوردن.

فرهنگ عمید

غوطه وری در آب، سر فروبردن در آب، غوطه.
* ناغوش خوردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] سر در آب فروبردن، غوطه خوردن: گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا / که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۹۱ ).

غوطه‌وری در آب؛ سر فروبردن در آب؛ غوطه.
⟨ ناغوش خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] سر در آب فروبردن؛ غوطه خوردن: ◻︎ گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا / که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری (لبیبی: شاعران بی‌دیوان: ۴۹۱).


جدول کلمات

غوطه


کلمات دیگر: