کلمه جو
صفحه اصلی

ماماچه

فارسی به انگلیسی

midwife

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- مادر : گفت : ماما . درست شد دستم چون گل از دست دیگران رستم . ( هفت پیکر . چا . استانبول ۱۵۷ چا . ارمغان ۲ . ) ۱۸۹ - کسی که زن حامله را در وضع حمل یاری کند وبچ. او را بگیرد قابله .

فرهنگ معین

(چِ ) (اِ. ) قابله .

لغت نامه دهخدا

ماماچه. [ چ َ چ ِ/ ماچ ْ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) مادر کوچک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ماماجه. ( آنندراج ). قابله. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). قابله و آن زنی است که اطفال را در وقت زاییدن گیرد. و رجوع به ماما شود. || دختر یا زنی که بیش از حد و سن خویش در امور مداخله کند. دختری نارسیده که گفتار ورفتاری نامطبوع به تقلید زنان سالخورده دارد. دختری که بیش از حد سن خویش در کار مادر و کسان و خانه دخالت کند به ناشایست. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

= ماما

ماما#NAME?



کلمات دیگر: