کلمه جو
صفحه اصلی

متخذ

فارسی به انگلیسی

adopted, accepted, taken

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیرنده جمع : متخذین .

فرهنگ معین

(مُ تَّ خِ ) [ ع . ] (اِمف . ) گرفته شده .

لغت نامه دهخدا

متخذ. [ م ُت ْ ت َ خ ِ ] ( ع ص ) ( از «أخ ذ» ) گیرنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گیرنده و اخذ کننده و گزیننده و پسنده و اختیار کننده. ( ناظم الاطباء ). || همراهی کننده. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ). || آماده کننده و طبخ کننده طعام. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || آغاز کننده. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ).

متخذ. [ م ُت ْ ت َخ َ ] ( ع ص ) ( از «أخ ذ» ) گرفته شده. ( ناظم الاطباء ).

متخذ. [ م ُت ْ ت َ خ ِ ] (ع ص ) (از «أخ ذ») گیرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گیرنده و اخذ کننده و گزیننده و پسنده و اختیار کننده . (ناظم الاطباء). || همراهی کننده . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). || آماده کننده و طبخ کننده ٔ طعام . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || آغاز کننده . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).


متخذ. [ م ُت ْ ت َخ َ ] (ع ص ) (از «أخ ذ») گرفته شده . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

گرفته شده.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُتَّخِذَ: گیرنده
ریشه کلمه:
اخذ (۲۷۳ بار)


کلمات دیگر: