کلمه جو
صفحه اصلی

نحسی


مترادف نحسی : بدیمنی، شئامت، ناخجستگی، نحوست، نکبت

متضاد نحسی : میمنت

فارسی به انگلیسی

portent

مترادف و متضاد

بدیمنی، شئامت، ناخجستگی، نحوست، نکبت ≠ میمنت


فرهنگ فارسی

۱ - شومی شامتنحوست مقابل سعادت .۲ - بدادایی بهانه گیری ( بیشتردرموردکودکان بکاررود ).

فرهنگ معین

(نَ ) [ ع - فا. ] (حامص . ) ۱ - شومی ، نامبارکی . ۲ - خشک سالی .

لغت نامه دهخدا

نحسی. [ ن َ ] ( حامص ) بداختری. نافرجامی. شآمت. ( از ناظم الاطباء ). نامبارکی. شومی. مبارک نبودن. نحس بودن. نحوست :
به قدر هنر جست باید محل
بلندی و نحسی مکن چون زحل.
سعدی.
|| در تداول ، بدادائی. بدپک وپوزی. بهانه گیری بیجا. ننگی.

پیشنهاد کاربران

متضاد خئشبختی



کلمات دیگر: