کلمه جو
صفحه اصلی

هبال

فرهنگ فارسی

(اسم )درختی است که از آن تیرسازند.
کسب کننده و ورزنده حیله ساز ورزنده حیله ساز

فرهنگ معین

(هَ ) [ ع . ] (اِ. ) نام درختی است که از آن تیر سازند.

لغت نامه دهخدا

هبال. [ هََ ] ( ع اِ ) نام درختی است که از آن تیر سازند. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ). درختی است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

هبال. [ هََ ب ْ با ] ( ع ص ) کسب کننده و ورزنده حیله ساز. ( ناظم الاطباء ). ورزنده حیله ساز. ( منتهی الارب ). کاسب محتال. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( تاج العروس ). ذوالرمة گوید :
او مطعم الصید هبال لبغیته
الفی اباه بذاک الکسب یکتسب.
|| شکاری فریبنده. ( منتهی الارب ). صیادی که ناگهان بر صید برآید. ( ناظم الاطباء ).شکارچی که شکار را بفریبد. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( تاج العروس ). گفته شده : «او مطعم الصید هبال لبغیته ». ( اقرب الموارد ). ذئب هبال ؛ گرگ فریبنده. ( ناظم الاطباء ). || صیاد. ( معجم متن اللغة ) ( تاج العروس ).

هبال . [ هََ ] (ع اِ) نام درختی است که از آن تیر سازند. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). درختی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


هبال . [ هََ ب ْ با ] (ع ص ) کسب کننده و ورزنده ٔ حیله ساز. (ناظم الاطباء). ورزنده ٔ حیله ساز. (منتهی الارب ). کاسب محتال . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). ذوالرمة گوید :
او مطعم الصید هبال لبغیته
الفی اباه بذاک الکسب یکتسب .
|| شکاری فریبنده . (منتهی الارب ). صیادی که ناگهان بر صید برآید. (ناظم الاطباء).شکارچی که شکار را بفریبد. (اقرب الموارد) (المنجد) (تاج العروس ). گفته شده : «او مطعم الصید هبال لبغیته ». (اقرب الموارد). ذئب هبال ؛ گرگ فریبنده . (ناظم الاطباء). || صیاد. (معجم متن اللغة) (تاج العروس ).



کلمات دیگر: