کلمه جو
صفحه اصلی

لغم

عربی به فارسی

کان , معدن , نقب , راه زير زميني , مين , منبع , مامن , مال من , مرا , معدن حفر کردن , استخراج کردن يا شدن , کندن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- کفک انداختن شتر از دهان . ۲- خبر دادن از چیزی که یقین نداشته باشند : کریم سانخ آنست بی شک و شبهت کریم سونخ او بی دغا ولغم و زنخ . ( سوزنی لغ. )
کفک انداختن شتر ازدهان یا خبر دادن از چیزی که یقین آن ندارد .

فرهنگ معین

(لَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - کفک انداختن شتر از دهان . ۲ - خبر دادن از چیزی که یقین نداشته باشند.

لغت نامه دهخدا

لغم. [ ل َ غ َ ] ( ع اِ ) بوی خوش اندک. || نای زبان و رگهای آن. ( منتهی الارب ).

لغم.[ ل َ غ َ ] ( اِ ) لگام. ( شعوری ). رجوع به لغام شود.

لغم. [ ل َ غ َ ] ( ع اِمص ) سخت تفتگی و بی آرامی. ( منتهی الارب ).

لغم. [ ل َ ] ( ع مص ) کفک انداختن شتر از دهان. || خبر دادن از چیزی که یقین آن ندارد :
کریم سانخ آن است بی شک و شبهت
کریم سونخ او بی دغا و لغم و زنخ.
سوزنی.

لغم . [ ل َ ] (ع مص ) کفک انداختن شتر از دهان . || خبر دادن از چیزی که یقین آن ندارد :
کریم سانخ آن است بی شک و شبهت
کریم سونخ او بی دغا و لغم و زنخ .

سوزنی .



لغم . [ ل َ غ َ ] (ع اِ) بوی خوش اندک . || نای زبان و رگهای آن . (منتهی الارب ).


لغم . [ ل َ غ َ ] (ع اِمص ) سخت تفتگی و بی آرامی . (منتهی الارب ).


لغم .[ ل َ غ َ ] (اِ) لگام . (شعوری ). رجوع به لغام شود.



کلمات دیگر: