هری
فارسی به انگلیسی
go away, move on
فرهنگ فارسی
(اسم ) آوازپنهانی دل درحالت ترس و نگرانی (( دلم هری ریخت . ) ) یا هری ( تو ریختن دل ). اضطراب ونگرانی شدید و ناگهانی را میرساند. این ترکیب به صورت ((خری پایین ریختن دل . ) ) نیز استعمال می شود اماخودکلم.((هری ) ) برای هرنوع سقوط ناگهانی وشدید ممکن است استعمال شود کامیون پراز آجرچپهشد و آجرهاهری ریخت پایین . یا هری (زدن بخنده ). هرهرخندیدن . گاهی بصورت کلم. تحقیربرای راندن وبیرون کردن اشخاص به کارمیرود.
شهری بزرگ است بخراسان و شهرستان وی سخت استوار است و او را قهندز است و ربض است و اندر وی آبهای روانست . و مزگت جامع این شهر آبادان تر مزگتهاست بمردم از همه خراسان . و بر دامن کوه است و جای بسیار نعمت است . و اندروی تازیانند و او را رودی است بزرگ که از حد میان غور و گوزگانان رود و اندر نواحی او بکار شود و از او کرباس و شیر خشت و دوشاب خیزد . همان شهر معروف هرات است
فرهنگ معین
(هُ رّ) (ق . اصت .) آواز پنهانی دل در حالت ترس و نگرانی .
(ه ) (اِ. ) شهر هرات .
(هِ رُِ ) ۱ - (ق . ) (عا. ) چون خواهند کسی را به خواری بیرون کنند، این لفظ را بر زبان رانند. ۲ - (اِصت . ) آواز خنده .
(ه ) (اِ.) شهر هرات .
(هِ رُِ) 1 - (ق .) (عا.) چون خواهند کسی را به خواری بیرون کنند، این لفظ را بر زبان رانند. 2 - (اِصت .) آواز خنده .
لغت نامه دهخدا
هری . [ هَُرْی ْ ] (ع اِ) خانه ٔ کلان که در آن طعام سلطان گرد آرند. ج ، اهراء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هری . [ ] (هندی ،اِ) به هندی اسم هلیلج است . (فهرست مخزن الادویه ).
هری. [ هَُرْ ری ] ( اِ صوت ، ق ) تعبیر آواز پنهانی دل در حالت ترس و نگرانی. چنانکه در تداول گویند: دلم هری ریخت یا هری تو ریخت. ( از یادداشتهای مؤلف ).
هری. [ هََرْی ْ ] ( ع مص ) به چوب دستی زدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
هری. [ هَُرْی ْ ] ( ع اِ ) خانه کلان که در آن طعام سلطان گرد آرند. ج ، اهراء. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
هری. [ هَُ / هَِ ری ی ] ( ع اِ ) ج ِ هراوة. ( منتهی الارب ). رجوع به هراوة شود.
هری. [ ] ( هندی ،اِ ) به هندی اسم هلیلج است. ( فهرست مخزن الادویه ).
هری. [ هََ ] ( اِخ )شهری بزرگ است به خراسان و شهرستان وی سخت استوار است و او را قهندز است و ربض است و اندر وی آبهای روان است. و مزگت جامع این شهر آبادان تر مزگتهاست به مردم ، از همه خراسان. و بر دامن کوه است و جای بسیار نعمت است. و اندر وی تازیانند و او را رودی است بزرگ که از حد میان غور و گوزگانان رود و اندر نواحی او به کار شود. و از او کرباس و شیرخشت و دوشاب خیزد. ( حدود العالم ). همان شهر معروف هرات است :
یکی پیر بد مرزبان هری
پسندیده و دیده از هر دری.
فرستاد بر هر سویی لشکری.
بخواند و بیامد به دشت هری.
بهشت برین گشت و باغ بهار.
به پهلو زبانش هری نام کرد.
آن روز کز در تو نسیم هری ندارم.
بر هری و بلخ و مرو شاهجهان افشانده اند.
ای بسا کس رفته تا هند و هری
او ندیده جز مگر بیع و شری.
هری ٔ. [ هََ] ( ع ص ) گوشت نیک پخته. ( منتهی الارب ). گوشتی که نیک پخته شود تا از استخوان جدا گردد. ( اقرب الموارد ).
هری ٔ. [ هََ] (ع ص ) گوشت نیک پخته . (منتهی الارب ). گوشتی که نیک پخته شود تا از استخوان جدا گردد. (اقرب الموارد).
یکی پیر بد مرزبان هری
پسندیده و دیده از هر دری .
فردوسی .
به مهتر پسر داد بلخ وهری
فرستاد بر هر سویی لشکری .
فردوسی .
ز هر سو که بد نامور مهتری
بخواند و بیامد به دشت هری .
فردوسی .
بدیدار او راه بست و هری
بهشت برین گشت و باغ بهار.
فرخی .
به هرای گنجش چو پدرام کرد
به پهلو زبانش هری نام کرد.
نظامی .
جان نقش بلخ گردد، دل قلب مرو گیرد
آن روز کز در تو نسیم هری ندارم .
خاقانی .
عاقلان دیدند آب عز شروان ، خاک ذل
بر هری و بلخ و مرو شاهجهان افشانده اند.
خاقانی .
و در سواد هری صد و بیست لون انگور یافته شود هر یک از دیگری لطیف تر. (چهارمقاله ).
ای بسا کس رفته تا هند و هری
او ندیده جز مگر بیع و شری .
مولوی .
رجوع به هرات شود.
هری . [ هََرْی ْ ] (ع مص ) به چوب دستی زدن کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هری . [ هَِرْ ری ] (صوت ، ق )لفظی است که عوام چون کسی را بیرون کردن خواهند بخواری و زبونی ، بر زبان آورند: هری برو، معزولی ، در این کلمه نهایت استخفاف است . (از یادداشتهای مؤلف ).
هری . [ هَُ / هَِ ری ی ] (ع اِ) ج ِ هراوة. (منتهی الارب ). رجوع به هراوة شود.
هری . [ هَُرْ ری ] (اِ صوت ، ق ) تعبیر آواز پنهانی دل در حالت ترس و نگرانی . چنانکه در تداول گویند: دلم هری ریخت یا هری تو ریخت . (از یادداشتهای مؤلف ).
دانشنامه عمومی
آره/تایید تصدیق حرف گوینده
(عامیانه) هِرّی؛ لفظ بی ادبانه برای بیرون کردن کسی با بی احترامی و خواری.
گویش مازنی
۱لثه ۲آواره
پشم گوسفند
واژه نامه بختیاریکا
( هَرّی ) واژه نهیب زدن به گوسفندان
پیشنهاد کاربران
اما بدانید نام همسر او لویی تاملینسون نیست و این یک شایعه ی بزرگ است که حقیقت ندارد
با تشکر 💚
به معنی ::آری
HAre
یکبارگی
Horri
بعد اینکه شوهر هرولد لویی نی شاید شایعاتی بر اینکه گ/ی هستن باشه و با هم باشن ولی این تایید نشده و مشخص نی پ نیاید بنویسین شوهرش لویی من هم لری شیپرم و هم لری هیتر پ ینی ممکنه درست باشه و غلط توصیه میکنم شمام وسط باشین
و در جواب 25، harry، رومینا
باید بگم سه تا تون اشتب میکنین لین قضیه محفوضه و تایید نشده پ نه درسته و نه غلط
شمام نیان بگین این درسته یا اون درسته
هر سلبی خودش درباره ی زندگیه خودش حرف میزنه و تصمیم میگیره
نیاین تو زندگی مردم دخالت کنین
همین شماها هستین که باعث شدین وان دی از هم بپاشه
به خاطر شایعاتی که نمیدونین درسته یا غلط
من دیگه حرفی ندارم حرفام همینا بود
بعدم چرا چرت و پرت تناول میکنید که واندی بخاطر لری شیپرا از هم جدا شدع :/