کلمه جو
صفحه اصلی

هذلول

فرهنگ فارسی

۱-(صفت ) سبک (تیر گرگ ) . ۲- مردسبک . ۳- اسب درازودرشت اندام . ۴- آفت فتنه. ۵- ابرباریک .

فرهنگ معین

(هُ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - سبک . ۲ - مرد سبک . ۳ - اسب دراز و درشت اندام . ۴ - آفت ، فتنه . ۵ - ابر باریک .

لغت نامه دهخدا

هذلول. [ هَُ ] ( ع ص ، اِ ) مرد سبک. || سبک از تیر و گرگ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || اسب دراز درشت اندام. ( منتهی الارب ). اسب دراز سخت اندام. ( اقرب الموارد ). || پشته خرد. ( منتهی الارب ). تل صغیر. ( اقرب الموارد ). || آبراهه خرد. || ریگ ریزه. || آفت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || فتنه. ( منتهی الارب ). || اول شب یا بقیه آن. || باران که از دور دیده شود. || ابر باریک. ج ، هذالیل. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: