کلمه جو
صفحه اصلی

یک لاقبا

فرهنگ فارسی

(صفت ) بی چیز بی نوا تهیدست : اگر پطرس شاه دختربامیرهوشنگ که شاهزاده است و لشکر و سایه و مملکت دارد ندهد بمن که شاگرد قهوه چی هستم و یک لاقبادختر می دهد.

فرهنگ معین

( ~. قَ ) (ص مر. ) (عا. ) بی چیز، تهی دست .

لغت نامه دهخدا

یک لاقبا. [ ی َ / ی ِ ق َ ] ( ص مرکب ) یک قبا. که تنها یک قبای بی آستر در بر دارد. || سخت فقیر. بی چیز. نادار. درویش. مفلس. ( یادداشت مؤلف ) :
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کند ما یک لاقبایان را.
سیدمحمدحسین شهریار.
و رجوع به یک قبا شود.

اصطلاحات

معنی ضرب المثل -> یک لاقبا
به آدم فقیر و بی پول و آس و پاس می گویند.

پیشنهاد کاربران

کسی که حرف می زند اما عمل نمی کند یک لا قبا می تواند به معنی چیزی در چنته نداشتن باشد.

یکتاارخالق . [ ی َ / ی ِ اَ ل ُ ] ( ص مرکب ) که تنها ارخالق بی قبا بر تن دارد. ( یادداشت مؤلف ) . || یک لاقبا. و رجوع به یک لاقبا شود.


کلمات دیگر: