( صفت ) ۱ - زراعت کننده کشاورز. ۲ - کارگر مزدور.
ورزی
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(وَ ) (ص نسب . ) ۱ - برزگر، کشاورز. ۲ - کارگر، مزدور.
لغت نامه دهخدا
ورزی. [ وَ ] ( ص نسبی ) مرکب از ورز + ی پسوند نسبت دال بر اسم فاعل.( فرهنگ فارسی معین ). کشتکار زمین. ( ناظم الاطباء ). مزارع. ( آنندراج ) ( برهان ). برزگر. کشاورز. ورزگر. ( انجمن آرا ). برزگر. ( انجمن آرا ). زراعت کننده. ( آنندراج ) ( برهان ). || کارگر و مزدور. ( ناظم الاطباء ). || ( حامص ) در ترکیبات ذیل مزید مؤخر آید: آب ورزی ، دادورزی ، خیانت ورزی ، مهرورزی ، کشاورزی.
فرهنگ عمید
= ورزگار
ورزگار#NAME?
دانشنامه عمومی
ورزی (به فرانسوی: Varzay) یک کمون در فرانسه است که در Canton of Saintes-Ouest واقع شده است.
فهرست شهرهای فرانسه
۱ داده های فرانسه رودخانه و دریاچه و یخچال ها را در نظر نگرفته است > ۱ km² (۰٫۳۸۶ مایل مربع یا ۲۴۷ هکتار)
ورزی ۱۴٫۰۴ کیلومترمربع مساحت و ۷۵۲ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای فرانسه
۱ داده های فرانسه رودخانه و دریاچه و یخچال ها را در نظر نگرفته است > ۱ km² (۰٫۳۸۶ مایل مربع یا ۲۴۷ هکتار)
ورزی ۱۴٫۰۴ کیلومترمربع مساحت و ۷۵۲ نفر جمعیت دارد.
wiki: ورزی
پیشنهاد کاربران
دانش ورزی
قدرت پردازش دانش
دانش ورز کسی که دارای قدرت پردازش دانش را دارد.
قدرت پردازش دانش
دانش ورز کسی که دارای قدرت پردازش دانش را دارد.
رشد، پرداختن به کاری
کلمات دیگر: