کلمه جو
صفحه اصلی

نحوست


مترادف نحوست : بدیمنی، بدیمنی، شئامت، شومی، نامبارکی، نحسی، نکبت

متضاد نحوست : خوش یمنی، میمنت

فارسی به انگلیسی

inauspiciousness, unluckiness, unlucky effect, infelicity, portent

inauspiciousness, unlucky effect


infelicity, portent


مترادف و متضاد

بدیمنی، بدیمنی، شئامت، شومی، نامبارکی، نحسی، نکبت ≠ خوش‌یمنی، میمنت


فرهنگ فارسی

بداختربودن، شومی، نامبارکی، بداختری
۱ - ( مصدر ) شوم بودن نامبارک بودن . ۲ - ( اسم ) شومی نامبارکی نحسی : لشکر اسلام بدست ادبارونحوست خاک برسرکفار پاشیدند .

فرهنگ معین

(نُ سَ ) [ ع . نحوسة ] (اِمص . )نامبارکی ، شومی .

لغت نامه دهخدا

نحوست. [ ن ُ س َ ] ( ع مص ) نامبارک و شوم بودن چیزی یا کسی. ( فرهنگ نظام ). نحوسة. || ( اِمص ) بداختری. نافرجامی. شآمت. بدبختی. نامبارکی. ( ناظم الاطباء ). ادبار. شومی. نحسی. نحوسة :
باد عمرت بی زوال و باد عزت بیکران
باد سعدت بی نحوست باد شهدت بی شرنگ.
منوچهری.
رجوع به نحوسة شود.

نحوسة. [ ن ُ س َ] ( ع مص ) بداختر گردیدن. ( منتهی الارب ). نحاسة. رجوع به نحوست و نحاسة شود. || ( اِمص ) بداختری. نافرجامی. ( آنندراج ). نحوست. رجوع به نحوست شود.

نحوست . [ ن ُ س َ ] (ع مص ) نامبارک و شوم بودن چیزی یا کسی . (فرهنگ نظام ). نحوسة. || (اِمص ) بداختری . نافرجامی . شآمت . بدبختی . نامبارکی . (ناظم الاطباء). ادبار. شومی . نحسی . نحوسة :
باد عمرت بی زوال و باد عزت بیکران
باد سعدت بی نحوست باد شهدت بی شرنگ .

منوچهری .


رجوع به نحوسة شود.

فرهنگ عمید

بداختر بودن، شومی، نامبارکی، بداختری.

پیشنهاد کاربران

بدشگونی، بداختری


کلمات دیگر: