کلمه جو
صفحه اصلی

واگذاردن

فارسی به انگلیسی

to abandon, devolve

مترادف و متضاد

devolve (فعل)
تفویض کردن، واگذاردن، محول کردن

betake (فعل)
بخشیدن، توصیح کردن، واگذاردن، رفتن، صرف نظر کردن

give over (فعل)
واگذار کردن، ترک کردن، واگذاردن، دست کشیدن از

فرهنگ فارسی

واگذارکردن، تسلیم کردن ، ترک کردن، ول کردن
(مصدر ) ۱ - تسلیم کردن تفویض کردن . ۲ - ترک کردن فرو گذار کردن : ((... یا فروگذاشت کنم یا واگذارم چیزی را از آنها که بر نفس خود پیمان گرفته ام ...ایمان نیاورده ام بقر آن بزرگ . ) ) ۳ - حوله کردن بعهد. کسی انداختن : (( و کار بخدا واگذارده . ) )

فرهنگ معین

(گُ دَ ) (مص م . ) ۱ - تسلیم کردن ، چیزی را در اختیار کسی قرار دادن . ۲ - ترک کردن .

لغت نامه دهخدا

واگذاردن. [ گ ُ دَ] ( مص مرکب ) واگذار کردن. تسلیم کردن. || ترک گفتن. فروگذار کردن : یا فروگذاشت کنم یا واگذارم چیزی را از آنها که بر نفس خود پیمان گرفته ام... ایمان نیاورده ام به قرآن بزرگ. ( تاریخ بیهقی ص 318 ). || سپردن. حواله کردن. محول کردن : و کار به خدا واگذارد. ( مجالس سعدی ).

فرهنگ عمید

۱. واگذار کردن، تسلیم کردن، چیزی را در اختیار کسی گذاشتن.
۲. ترک کردن، ول کردن.


کلمات دیگر: