کلمه جو
صفحه اصلی

ناضج

عربی به فارسی

رسيده , نرم , جا افتاده , دلپذير , مهربان , پخته , بالغ , چيدني , پراب


فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که رسیده وپخته ( میوه گوشت ).

فرهنگ معین

(ض ) [ ع . ] (ص . ) آن چه که رسیده و پخته (میوه ، گوشت ).

لغت نامه دهخدا

ناضج. [ ض ِ ] ( ع ص ) گوشت پخته و میوه رسیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آنچه که رسیده و پخته است و خوردنش مطبوع باشد. ( از اقرب الموارد ). نضیج. ( المنجد ) . رسیده ، مقابل کال به معنی ناپخته و نارس.

فرهنگ عمید

پخته، رسیده.


کلمات دیگر: