کلمه جو
صفحه اصلی

هطل

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱- (باران ) پیوسته ومداوم . توضیح لامعی دربیت ذیل بصورت هطل آورده : (( جایی همی بینم خراب اندرمیان اوسحاب آتش زده کاهکراب ازقوت برق وهطل . ) ) ۲- (ابر ) که پیوستهبارد.
گرگ دزد

فرهنگ معین

( هَ ) (اِ. ) ۱ - باران سست پیوسته . ۲ - اشک پیاپی .
(هَ طِ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - (باران ) پیوسته و مداوم . ۲ - (ابر ) که پیوسته بارد.

( هَ) (اِ.) 1 - باران سست پیوسته . 2 - اشک پیاپی .


(هَ طِ) [ ع . ] (ص .) 1 - (باران ) پیوسته و مداوم . 2 - (ابر) که پیوسته بارد.


لغت نامه دهخدا

هطل. [ هََ ] ( ع اِ ) باران سست پیوسته. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || اشک. || ( مص ) اندک اندک خوی برآوردن تک اسب. ( منتهی الارب ). اندک اندک خوی برآوردن اسب از دویدن. ( اقرب الموارد ). || نرم رفتن ناقه. || پیاپی شدن باران بزرگ متفرق قطره. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || رفتن اشک. ( منتهی الارب ). || اشک راندن چشم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

هطل. [ هََ طِ ] ( ع ص ) مطر هطل ؛ باران پیوسته. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
- سحاب هطل ؛ ابر پیوسته بارنده. ( از اقرب الموارد ).

هطل. [ هَُ ] ( ع ص ) دیمة هطل ؛ باران پیوسته. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

هطل. [ هَُ طْ طَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ هاطل. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به هطل و هاطل شود.

هطل. [ هَِ ] ( ع اِ ) گرگ. || دزد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( ص ) گول. ( منتهی الارب ).احمق. ( اقرب الموارد ). || مانده کننده ، یاشتر مانده کننده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

هطل . [ هََ ] (ع اِ) باران سست پیوسته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اشک . || (مص ) اندک اندک خوی برآوردن تک اسب . (منتهی الارب ). اندک اندک خوی برآوردن اسب از دویدن . (اقرب الموارد). || نرم رفتن ناقه . || پیاپی شدن باران بزرگ متفرق قطره . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || رفتن اشک . (منتهی الارب ). || اشک راندن چشم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


هطل . [ هََ طِ ] (ع ص ) مطر هطل ؛ باران پیوسته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
- سحاب هطل ؛ ابر پیوسته بارنده . (از اقرب الموارد).


هطل . [ هَِ ] (ع اِ) گرگ . || دزد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) گول . (منتهی الارب ).احمق . (اقرب الموارد). || مانده کننده ، یاشتر مانده کننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


هطل . [ هَُ ] (ع ص ) دیمة هطل ؛ باران پیوسته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


هطل . [ هَُ طْ طَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ هاطل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به هطل و هاطل شود.


فرهنگ عمید

۱. باران پیاپی که با قطره های درشت باشد.
۲. ابری که پیوسته ببارد.


کلمات دیگر: