کلمه جو
صفحه اصلی

وزیری

فارسی به انگلیسی

fools cap paper

ministry


فارسی به عربی

وزارة

فرهنگ فارسی

شعل ومقام وزیر وزارت .

فرهنگ معین

(وَ ) [ ع - فا. ] ۱ - (ص نسب ) منسوب به وزیر. ۲ - (اِ. ) ظرفی پهن کوچک تر از دوری . ۳ - نوعی قطع کتاب به اندازة ۱۶*۵/۲۳ سانتی متر. ، ~ بزرگ نوعی کتاب در قطع ۲٠ * ۲۶ سانتی متر. ، ~ کوچک کتاب در قطع ۱۳*۲٠ سانتی متر. ۴ - نوعی انجیر.

لغت نامه دهخدا

وزیری. [ وَری ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به وزیر. ( انساب سمعانی ).

وزیری. [ وَ ] ( ص نسبی ، اِ ) نوعی از انجیر باشد، و آن میوه ای است معروف. ( برهان ) ( آنندراج ). || آوند پهنی کوچکتر از دوری. ( ناظم الاطباء ). ظرفی پهن کوچکتر از دوری. ( فرهنگ فارسی معین ). || قطعی از قطعهای کتاب ، بزرگتر از رُقعی. || ( حامص ) کار وزارت. وزیرشدن. وزارت و شغل وزیر. ( ناظم الاطباء ) :
به دستگاه دبیری مرا چه فخر که من
به پایگاه وزیری فرونیارم سر.
خاقانی.
روستازادگان دانشمند
به وزیری پادشا رفتند.
سعدی.
- وزیری نمودن ؛ وزارت کردن. ( ناظم الاطباء ).

وزیری . [ وَ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی از انجیر باشد، و آن میوه ای است معروف . (برهان ) (آنندراج ). || آوند پهنی کوچکتر از دوری . (ناظم الاطباء). ظرفی پهن کوچکتر از دوری . (فرهنگ فارسی معین ). || قطعی از قطعهای کتاب ، بزرگتر از رُقعی . || (حامص ) کار وزارت . وزیرشدن . وزارت و شغل وزیر. (ناظم الاطباء) :
به دستگاه دبیری مرا چه فخر که من
به پایگاه وزیری فرونیارم سر.

خاقانی .


روستازادگان دانشمند
به وزیری ّپادشا رفتند.

سعدی .


- وزیری نمودن ؛ وزارت کردن . (ناظم الاطباء).

وزیری . [ وَری ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به وزیر. (انساب سمعانی ).


دانشنامه عمومی

وزیری ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
وزیری (تفت)
وزیری (رودان)


کلمات دیگر: