کلمه جو
صفحه اصلی

ناقله

فارسی به انگلیسی

means of transport or conveyance, means of transport

means of transport


عربی به فارسی

کشتي نفت کش , تانک , اتومبيل نفش کش


فرهنگ فارسی

مردمی که ازجایی به جای دیگرنقل مکان میکنند
( اسم ) مونث ناقل .

فرهنگ معین

(قِ لِ ) [ ع . ناقلة ] (اِ فا. ) مؤنث ناقل .

لغت نامه دهخدا

( ناقلة ) ناقلة. [ ق ِ ل َ ] ( ع ص ) تأنیث ناقل است. ( از فرهنگ نظام ) ( از اقرب الموارد ). || مردم از جائی به جائی رونده ، خلاف قطان. ( منتهی الارب ). ضدالقاطنین. ( معجم متن اللغة ). مردمی که از جائی به جائی روند و ساکن و متوطن در جائی نباشد، خلاف قطان. ( ناظم الاطباء ). ج ، نواقل. || کسانی که از قومی به قومی دیگر منتقل شوند. ( مرصع ). || بلائی از بلاهای روزگار. ( معجم متن اللغة ). نواقل الدهر؛ ای نوائبه التی تنقل من حال الی حال ، یقال : اصابته نواقل الدهر. رجوع به نواقل شود.

ناقلة. [ ق ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث ناقل است . (از فرهنگ نظام ) (از اقرب الموارد). || مردم از جائی به جائی رونده ، خلاف قطان . (منتهی الارب ). ضدالقاطنین . (معجم متن اللغة). مردمی که از جائی به جائی روند و ساکن و متوطن در جائی نباشد، خلاف قطان . (ناظم الاطباء). ج ، نواقل . || کسانی که از قومی به قومی دیگر منتقل شوند. (مرصع). || بلائی از بلاهای روزگار. (معجم متن اللغة). نواقل الدهر؛ ای نوائبه التی تنقل من حال الی حال ، یقال : اصابته نواقل الدهر. رجوع به نواقل شود.


فرهنگ عمید

۱. =ناقل
۲. مردمی که از جایی به جایی نقل مکان کنند.

پیشنهاد کاربران

مستاجر کسی که هر بار در مکانی باشد

کسی که چیزی به او انتقال داده شده است


کلمات دیگر: