کلمه جو
صفحه اصلی

قائد الغر المحجلین

فرهنگ فارسی

پیشوای مردان سپید پیشانی و دست و پای سپید ( یعنی مسلمانان مومن وضو گیر که بدین سبب دارای روی و دست و پای سپید و پاکیزه هستند ) کنایه از محمد ص ابن عبدالله : قائدالغرالمحجلینابوالقاسم محمد بن عبدالله ...

دانشنامه عمومی

قائدُ الغُرِّ المُحَجَّلین (رهبر دست وپاسپیدان) یعنی رهبر کسانی که مواضع وضویشان به خاطر درخشش نور آن، بسیار سفید است.سید محمدصادق روحانی حدیثی از پیامبر اسلام می آورد که: «امتی الغرّ المحجلون، یعنی: امت من، سفیدرو و سفیدپا هستند».سید محمد ضیاءآبادی در کتاب عطر گل محمدی، عنوان می کند، پس از آن که جبرئیل به شکل دحیه کلبی با علی بن ابی طالب سخن می گوید در مدحی از علی وی را قائد الغر المحجلین خطاب می کنداین حدیث روایتی است که در کتاب غایة المرام سید هاشم بحرانی آمده است و ترجمه آن به شرح زیر است:
از ابن عباس نقل است: رسول الله در خانه اش بود، صبح علی بن ابی طالب بر او وارد شد و دوست داشت کسی بر او پیشی نگیرد، پس داخل شد در حالی که نبی در صحن خانه بود به طوری که سرش در دامن دحیه خلیفه کلبی بود، پس گفت: سلام بر تو، رسول الله چگونه صبح کرد؟ گفت: به نیکی، ای برادر رسول الله، پس علی گفت: الله از ما اهل بیت به تو جزای خیر دهد، دحیه به او گفت: به درستی که من تو را دوست دارم و نزد من برای تو مدحی است که برایت می خوانم، تو امیرالمؤمنینی، ای قائد الغر المحجلین، تو سید فرزندان آدم در روز قیامتی، و در روز قیامت پرچم حمد به دست توست، تو و شیعه تو با محمد و حزب او در روز قیامت شتابان وارد بهشت می شوید، رستگار شد هر که تو مولایش باشی و زیان کرد هر که تو را تنها گذاشت، دوستدار محمد دوست دار توست، و شفاعت محمد به دشمن تو نمی رسد، ای برگزیده خدا نزدیک شو، پس سر نبی را گرفت پس در دامنش گذاشت، پس نبی گفت: این همهمه چیست؟ پس علی جریان را به او گفت، پس گفت: ای علی! دحیه نبود، و لکن جبرئیل بود به نامی تو را خواند که الله تو را نام نهاد، پس او کسی است که محبت تو را در سینه های مؤمنان انداخت و ترس تو را در سینه های کافران.
مرتضی مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی به نقل از بحار الانوار، ج ۴۰، ص ۲۸۱–۲۸۲ می آورد:
مردی از دوستان امیرالمؤمنین، با فضیلت و با ایمان. متأسفانه از وی لغزشی انجام گرفت و بایست حد بر وی جاری گردد. امیرالمؤمنین پنجه راستش را برید. آن را به دست چپ گرفت. قطرات خون می چکید و او می رفت. ابن الکواء خارجی آشوبگر، خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی استفاده کند، با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت دستت را کی برید؟ گفت: «پنجه ام را برید سید جانشینان پیامبران، پیشوای سفیدرویان قیامت (قائد الغر المحجلین)، ذی حق ترین مردم نسبت به مؤمنان، علی بن ابی طالب، امام هدایت . . . پیشتاز بهشتهای نعمت، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده از جهالت پیشگان، بخشنده زکات . . . رهبر راه رشد و کمال، گوینده گفتار راستین و صواب، شجاع مکی و بزرگوار با وفا».


کلمات دیگر: