کلمه جو
صفحه اصلی

منفرق

فرهنگ فارسی

جدا گردنده . جدا شده

لغت نامه دهخدا

منفرق. [ م ُ ف َ رِ ] ( ع ص ) جداگردنده. ( آنندراج ). جداشده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به انفراق شود.


کلمات دیگر: