لبخندهای یک شب تابستانی (به سوئدی: Sommarnattens leende) فیلمی سوئدی در سبک کمدی به کارگردانی اینگمار برگمان در سال ۱۹۵۵ است. این اولین فیلم برگمان است که پس از نمایش در جشنواره فیلم کن ۱۹۵۶ او را به موفقیت بین المللی رساند.این فیلم بنا به انتحاب مجلهٔ تایم در سال ۲۰۰۵ در لیست بهترین صد فیلم تاریخ قرار گرفت.
۲۶ دسامبر ۱۹۵۵ (۱۹۵۵-12-۲۶)
جریان این فیلم در سوئد در اوایل از قرن بیستم است. فردریک اگرمان یک وکیل میانسال است که با دختر زیبای ۱۹ ساله ای ازدواج کرده است. ازدواج دو ساله آنها، به دلیل بی میلی آن هنوز هم به وصال نرسیده. فردریک پسری به نام هنریک از ازدواج پیشین خود دارد. هنریک در اوایل بیست سالگی است و در حال تحصیل برای وزارت است اما در عین حال دلباختهٔ نامادری اش شده، که او نیز به نوبهٔ خود او را دوست دارد. هنریک خود را با روابط عاشقانهٔ بی نتیجه با خدمتکار جوان و شهوت انگیز فردریک، پترا سرگرم می کند.
بین دو ازدواج خود، فردریک روابط عاشقانه ای با یک بازیگر سرشناس و زیبا به نام دزیره آرمفلد داشته، اما دزیره با او قطع رابطه می کند. دزیره در حال حاضر یک پسر جوان به نام فردریک دارد که در مدت کوتاهی پس از قطع رابطه خود با فردریک اگرمان متولد شده است. (که هرگز به طور مستقیم نگفته، اما اشاره کرده که فردریک آرمفلد کوچک پسر فردریک اگرمان است) دزیره در حال حاضر با یک افسر ارتش، کنت کارل- مگنوس مالکوم، رابطه دارد. همسر این کنت، شارلوت، دوست قدیمی آن اگرمان است.
یک شب فردریک به دیدن دزیره می رود تا با او از مشکلات زناشویی خود درد دل کند و از او کمک بخواهد. او در خارج از خانه دزیره به یک گودال می افتد و دزیره لباس شب کنت را به او می پوشاند. در همین حین کنت خشن و حسود می رسد و به فردریک دستور می دهد تا آنجا را ترک کند. پس از آنکه فردریک می رود، کنت و دزیره مشاجره می کنند و تصمیم می گیرند تا دوستانه از هم جدا شوند. وقتی کنت به خانه برمیگردد، برای شارلوت ماجرا رابازگو کرده و از او می خواهد به آن اگرمان در مورد خیانت فردریک بگوید (هر چند در واقع هیچ خیانتی رخ نداده است). هنگامی که شارلوت آن را می بیند، اعتراف می کند که کنت را دوست دارد به رغم همه چیز و حاضر است هر کاری بکند تا کنت نیز او را دوست بدارد.
۲۶ دسامبر ۱۹۵۵ (۱۹۵۵-12-۲۶)
جریان این فیلم در سوئد در اوایل از قرن بیستم است. فردریک اگرمان یک وکیل میانسال است که با دختر زیبای ۱۹ ساله ای ازدواج کرده است. ازدواج دو ساله آنها، به دلیل بی میلی آن هنوز هم به وصال نرسیده. فردریک پسری به نام هنریک از ازدواج پیشین خود دارد. هنریک در اوایل بیست سالگی است و در حال تحصیل برای وزارت است اما در عین حال دلباختهٔ نامادری اش شده، که او نیز به نوبهٔ خود او را دوست دارد. هنریک خود را با روابط عاشقانهٔ بی نتیجه با خدمتکار جوان و شهوت انگیز فردریک، پترا سرگرم می کند.
بین دو ازدواج خود، فردریک روابط عاشقانه ای با یک بازیگر سرشناس و زیبا به نام دزیره آرمفلد داشته، اما دزیره با او قطع رابطه می کند. دزیره در حال حاضر یک پسر جوان به نام فردریک دارد که در مدت کوتاهی پس از قطع رابطه خود با فردریک اگرمان متولد شده است. (که هرگز به طور مستقیم نگفته، اما اشاره کرده که فردریک آرمفلد کوچک پسر فردریک اگرمان است) دزیره در حال حاضر با یک افسر ارتش، کنت کارل- مگنوس مالکوم، رابطه دارد. همسر این کنت، شارلوت، دوست قدیمی آن اگرمان است.
یک شب فردریک به دیدن دزیره می رود تا با او از مشکلات زناشویی خود درد دل کند و از او کمک بخواهد. او در خارج از خانه دزیره به یک گودال می افتد و دزیره لباس شب کنت را به او می پوشاند. در همین حین کنت خشن و حسود می رسد و به فردریک دستور می دهد تا آنجا را ترک کند. پس از آنکه فردریک می رود، کنت و دزیره مشاجره می کنند و تصمیم می گیرند تا دوستانه از هم جدا شوند. وقتی کنت به خانه برمیگردد، برای شارلوت ماجرا رابازگو کرده و از او می خواهد به آن اگرمان در مورد خیانت فردریک بگوید (هر چند در واقع هیچ خیانتی رخ نداده است). هنگامی که شارلوت آن را می بیند، اعتراف می کند که کنت را دوست دارد به رغم همه چیز و حاضر است هر کاری بکند تا کنت نیز او را دوست بدارد.
wiki: لبخندهای یک شب تابستانی