کلمه جو
صفحه اصلی

لااسم له

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- بی نام بی اسم ۲ - غضروف دوم از سه غضروف حنجره و آن بگردن باز نهاده است برابر درقی و بگردن باز پیوسته است و او را بتازی ما لااسم له گویند .
غضروف دوم از سه غضروف حنجره . نام غضروفی پیوسته به طرجهالی

لغت نامه دهخدا

لااسم له. [ اِ م َ ل َه ْ ] ( ع اِ مرکب ) غضروف دوم از سه غضروف حنجره. و آن به گردن باز نهاده است برابر درقی و به گردن باز پیوسته و این را نام نیست و او رابه تازی مالا اسم له گویند و به وقت فراز آمدن حنجره سر به سوی زبان دارد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). غضروف سوم از سه غضروف حنجره. ( تلخیص ). نام غضروفی پیوسته به طرجهالی. ضریر انطاکی در تذکره گوید الذی لااسم له یا غضروف الذی لااسم له ؛ فاعلم ان داخل الفم منفذین ،احدهما مجری الهواء و اولها رأس الحنجرة من ثلاثة غضاریف احدها القوس مستدیر غیر تام و مقابله غضروف یعرف بالذی لااسم له و الثالث یسمی الطرجهان ( ظ: طرجهالة ) ینطبق علیها عندالحاجة. و نیز رجوع به ترس شود.


کلمات دیگر: