(بَ ) (ص فا. ) صاحبِ گاوی که می تواند با پرداخت سهمی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند.
گاوبند
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
گاوبند. [ ب َ ] ( نف مرکب ) آنکه اجازه دارد با پرداخت حقی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند. مؤلف آنندراج آرد: گاوبند. ( فارسی ) :
بود رشوه قصاب را گاوبند
و گرنه شود کشته در گوسفند.
و معنی آن را ننوشته است. و رجوع به گاوبندی شود.
بود رشوه قصاب را گاوبند
و گرنه شود کشته در گوسفند.
و معنی آن را ننوشته است. و رجوع به گاوبندی شود.
فرهنگ عمید
۱. (کشاورزی ) واحد زراعتی.
۲. (کشاورزی ) کسی که یک جفت گاو داشته باشد و با پرداخت سهمی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند.
۳. [قدیمی] صاحب گاو.
۲. (کشاورزی ) کسی که یک جفت گاو داشته باشد و با پرداخت سهمی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند.
۳. [قدیمی] صاحب گاو.
کلمات دیگر: