بيشه , درختستان , ترمز , عايق , مانع , ترمز کردن
کابح
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
کابح. [ ب ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از کبح.رجوع به کبح شود. || پیش آینده از آن چیزکه فال بد میگیری از وی. ج ، کوابح. ( منتهی الارب ).
کلمات دیگر:
بيشه , درختستان , ترمز , عايق , مانع , ترمز کردن