گاهوار
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
گاهواره : وقت طفلیم که بودم شیرجو گاهوارم را که جنبانید ? او . ( مثنوی )
لغت نامه دهخدا
گاهوار. [ هَْ ]( اِ مرکب ) مهد. گهواره. گاهواره. منجک :
وقت طفلیم که بودم شیرجو
گاهوارم را که جنبانید؟ او.
وقت طفلیم که بودم شیرجو
گاهوارم را که جنبانید؟ او.
مولوی ( مثنوی چ علاءالدوله ص 162 ).
رجوع به گاهواره و گهواره شود.کلمات دیگر: