بي عاطفه , عاري از احساسات , افسرده , مهمان ننواز , غريب ننواز , نامهربان , بي مهر , بي محبت
قاس
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) ابرو
اندازه قاس رمح ای قدر رمح
اندازه قاس رمح ای قدر رمح
فرهنگ معین
[ تر. ] (اِ. ) ابرو.
لغت نامه دهخدا
قاس . (ترکی ، اِ) ابرو. (آنندراج ) (برهان ). ابرو باشد در ترکی . (رشیدی از معین در حاشیه ٔ برهان ).
قاس. ( ع اِ ) اندازه. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) ( برهان ) ( آنندراج ): قاس رمح ؛ ای قدر رمح. ( مهذب الاسماء ). || غوک را گویند که وزق باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). چغز. غنجموش. قورباغه. || رسن کشتی. جُمَّل. || ( ص ) قاسی. سخت : قلب قاس ؛ دلی سخت. ( مهذب الاسماء ). حجر قاس ؛ سنگ سخت. ( منتهی الارب ).
قاس. ( ترکی ، اِ ) ابرو. ( آنندراج ) ( برهان ). ابرو باشد در ترکی. ( رشیدی از معین در حاشیه برهان ).
قاس. ( ترکی ، اِ ) ابرو. ( آنندراج ) ( برهان ). ابرو باشد در ترکی. ( رشیدی از معین در حاشیه برهان ).
قاس . (ع اِ) اندازه . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء) (برهان ) (آنندراج ): قاس رمح ؛ ای قدر رمح . (مهذب الاسماء). || غوک را گویند که وزق باشد. (برهان ) (آنندراج ). چغز. غنجموش . قورباغه . || رسن کشتی . جُمَّل . || (ص ) قاسی . سخت : قلب قاس ؛ دلی سخت . (مهذب الاسماء). حجر قاس ؛ سنگ سخت . (منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
۱. ابرو.
۲. ابر.
۳. (زیست شناسی ) = قورباغه
سخت.
۲. ابر.
۳. (زیست شناسی ) = قورباغه
سخت.
سخت.
۱. ابرو.
۲. ابر.
۳. (زیستشناسی) = قورباغه
کلمات دیگر: