کلمه جو
صفحه اصلی

کاپول

فرهنگ فارسی

ویکتور آوازه خوان فرانسوی ( و. تولوز ۱۸۳۹ - ف. ۱۹۲۴ م . ) . نام وی بنوعی آرایش موی سر اطلاق شده .
نام قدیم کشور کابل

لغت نامه دهخدا

کاپول. ( اِخ ) نام قدیم کشورکابل. از جاهائی که از گرشاسب اطلاعی به دست می آید بند اول فرگرد نهم وندیداد است که گوید: «هفتمین کشوری که من اهورمزدا بیافریدم واکرته میباشد اهریمن بدکنش در آنجا خنه ثئیتی پری را که بگرشاسب پیوست بیافرید» واکرته اسم قدیم کشور کابل است. در گزارش پهلوی اوستا این کلمه بکاپول ترجمه گردیده ، اما لفظ خنه ثئیتی بقول بارتولمه ایرانی نیست و نمیدانیم معنی لغوی آن چیست ، فقط اطلاع داریم که یکی از پتیاره های کابلی است که گرشاسب فریفته او شده بود و در بند 5 از فرگرد 19 وندیداد نیز از او یاد شده است ( مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی تألیف دکتر معین ص 421 ).

کاپول. ( اِخ ) ویکتور. آوازه خوان فرانسوی متولد در تولوز ( 1839 - 1924 م. ). نام وی بنوعی آرایش موی سر اطلاق شده است.

کاپول . (اِخ ) ویکتور. آوازه خوان فرانسوی متولد در تولوز (1839 - 1924 م .). نام وی بنوعی آرایش موی سر اطلاق شده است .


کاپول . (اِخ ) نام قدیم کشورکابل . از جاهائی که از گرشاسب اطلاعی به دست می آید بند اول فرگرد نهم وندیداد است که گوید: «هفتمین کشوری که من اهورمزدا بیافریدم واکرته میباشد اهریمن بدکنش در آنجا خنه ثئیتی پری را که بگرشاسب پیوست بیافرید» واکرته اسم قدیم کشور کابل است . در گزارش پهلوی اوستا این کلمه بکاپول ترجمه گردیده ، اما لفظ خنه ثئیتی بقول بارتولمه ایرانی نیست و نمیدانیم معنی لغوی آن چیست ، فقط اطلاع داریم که یکی از پتیاره های کابلی است که گرشاسب فریفته ٔ او شده بود و در بند 5 از فرگرد 19 وندیداد نیز از او یاد شده است (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی تألیف دکتر معین ص 421).



کلمات دیگر: