کلمه جو
صفحه اصلی

گالاری

فرهنگ فارسی

( اسم ) گالری : جانکاس بجلو افتاده و رستم از عقبش روانه شد تا به گالاری بلوری که از سقفش آسمان و ستارگان بخوبی دیده میگشت رسیدند .

لغت نامه دهخدا

گالاری. ( از فرانسوی ، اِ ) گالری. اطاق دراز و سر پوشیده. راهرو. بالکن سرپوشیده. محل اجتماع عمومی. بالکن تأتر. آنجا که نیمکت هایی برای تماشاچیان میگذارند. || کلکسیون تابلوهای نقاشی و اشیاء ظریف.


کلمات دیگر: