( صفت ) چوپان گل. گاو : بگردانش گفتا چو شد رزم تنگ بدین گاو تازان نمایند جنگ . توضیح بجای کاوبای آمریکایی اصطلاح مناسبی است .
گاوتاز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گاوتاز. ( نف مرکب ) چوپان گاو :
بگردانش گفتا چو شد رزم تنگ
بدین گاوتازان نمایند جنگ.
بگردانش گفتا چو شد رزم تنگ
بدین گاوتازان نمایند جنگ.
اسدی.
فرهنگ عمید
چوپان و نگهبان گلۀ گاو.
کلمات دیگر: