نام ماهیی است بسیار لذیذ
داکس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
داکس . [ ک ِ ] (ع اِ) فالی که از عطسه و جانور و مانند آن گیرند. و آن لغتی است در کادس . (منتهی الارب ).
داکس. ( اِخ ) نام قصبه ای در 55هزارگزی مونت دوبارسان به ایالت لاند فرانسه. کنار نهر آدور. دارای 14600 سکنه.
داکس. [ ک ِ ] ( ع اِ ) فالی که از عطسه و جانور و مانند آن گیرند. و آن لغتی است در کادس. ( منتهی الارب ).
داکس. [ ک ِ ] ( ع اِ ) فالی که از عطسه و جانور و مانند آن گیرند. و آن لغتی است در کادس. ( منتهی الارب ).
داکس . (اِخ ) نام قصبه ای در 55هزارگزی مونت دوبارسان به ایالت لاند فرانسه . کنار نهر آدور. دارای 14600 سکنه .
کلمات دیگر: