کلمه جو
صفحه اصلی

مزوق

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - مزیق نقاشی : ادریس و جم مهندس موسی و خضر بنا روح و فلک مزوق و نوح و ملک دروگر . ( خاقانی ) ۲ - راست کرده شده .
آراینده و درست کننده سخن و کتاب

لغت نامه دهخدا

مزوق. [ م ُ زَوْ وَ ] ( ع ص ) آراسته و درست و منقش از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). هر چیز آراسته و زینت کرده شده و منقش. ( ناظم الاطباء ). آراسته و منقش. ( دهار ). بنگار. مزین. بنگاشته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- بیت مزوق ؛ خانه نگارکرده. ( مهذب الاسماء ).
- شعر مزوق ؛ شعر مروق. شعر بدون تعقید و روان. ( از اقرب الموارد ).
- کلام مزوق ؛ کلام آراسته. سخن آراسته به صنایع ادبی و لفظی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| مزأبق. ( از اقرب الموارد ). || مذهب. اندود به طلا یا جیوه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- درهم مزوق ؛ درهمی به روی کشیده. ( مهذب الاسماء ). درهم مزأبق. درهم به جیوه اندوده. ( از اقرب الموارد ).

مزوق. [ م ُ زَوْ وِ ]( ع ص ) آراینده و درست کننده سخن و کتاب. ( منتهی الارب ). آراینده. ( دهار ). نگارنده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || نقاش. ( دهار ). || مُذَهِّب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
ادریس و جم مهندس ، موسی و خضر بنا
روح و فلک مزوق ، نوح و ملک دروگر.
خاقانی.

مزوق . [ م ُ زَوْ وَ ] (ع ص ) آراسته و درست و منقش از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). هر چیز آراسته و زینت کرده شده و منقش . (ناظم الاطباء). آراسته و منقش . (دهار). بنگار. مزین . بنگاشته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- بیت مزوق ؛ خانه ٔ نگارکرده . (مهذب الاسماء).
- شعر مزوق ؛ شعر مروق . شعر بدون تعقید و روان . (از اقرب الموارد).
- کلام مزوق ؛ کلام آراسته . سخن آراسته به صنایع ادبی و لفظی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
|| مزأبق . (از اقرب الموارد). || مذهب . اندود به طلا یا جیوه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
- درهم مزوق ؛ درهمی به روی کشیده . (مهذب الاسماء). درهم مزأبق . درهم به جیوه اندوده . (از اقرب الموارد).


مزوق . [ م ُ زَوْ وِ ](ع ص ) آراینده و درست کننده ٔ سخن و کتاب . (منتهی الارب ). آراینده . (دهار). نگارنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || نقاش . (دهار). || مُذَهِّب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
ادریس و جم مهندس ، موسی و خضر بنا
روح و فلک مزوق ، نوح و ملک دروگر.

خاقانی .



فرهنگ عمید

آراسته و زینت کرده شده.
نقاش، نگارنده.

آراسته و زینت‌کرده‌شده.


نقاش؛ نگارنده.



کلمات دیگر: