کلمه جو
صفحه اصلی

مزاج گویی

فارسی به انگلیسی

obsequiousness, flattery

فرهنگ فارسی

چاپلوسی

لغت نامه دهخدا

مزاج گوئی. [ م ِ ] ( حامص مرکب ) تملق. چاپلوسی. خوش آمدگوئی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
اگر توقع آسایش از جهان داری
مدار دست ز دست مزاج گوئی ها.
صائب ( از آنندراج ).
- مزاج گوئی کردن ؛ برطبق میل شنونده گفتن بی اعتقاد به صحت گفتار خود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

مطابق طبع و مزاج هر کس سخن گفتن و کسی را از خود نرنجاندن، خوشامدگویی.


کلمات دیگر: