کلمه جو
صفحه اصلی

محفوظ


مترادف محفوظ : حفظ، درامان، محافظت شده، محروس، مصون

برابر پارسی : درپناه، درزینهار، نگاهداشته

فارسی به انگلیسی

protected, guarded, secure, reserved

protected, secure, reserved


guarded


مترادف و متضاد

safe (صفت)
صحیح، مطمئن، امن، بی خطر، محفوظ، محفوظ از خطر، ایمن، اطمینان بخش، صدمه نخورده

secure (صفت)
محکم، مطمئن، امن، بی خطر، استوار، محفوظ، ایمن، در امان

protected (صفت)
مصون، سپردار، محفوظ

guarded (صفت)
مصون، محفوظ

preserved (صفت)
محفوظ

حفظ، درامان، محافظت‌شده، محروس، مصون


فرهنگ فارسی

حفظ شده، نگاهداری شده
( اسم ) ۱ - نگاهداشته حراست شده محروس : جان و مال اتباع خارجه مقیمین خاک ایران مامون و محفوظ است .( اصل ششم متمم قانون اساسی ایران ) جمع : محفوظین . ۲ - آنچه در حفظ دارند از بر کرده جمع : محفوظات .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - نگاهداری شده ، حراست شده . ۲ - از بر شده .

لغت نامه دهخدا

محفوظ. [ م َ ] ( ع ص ) نگاهداشته و حراست شده. حفظشده. محروس. مصون. ( ناظم الاطباء ). نگهداشته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : به عنایت حق ملحوظ است و به حلال از حرام محفوظ. ( گلستان ).
- محفوظ بودن ؛ مصون بودن.محروس بودن.
- محفوظ داشتن ؛ نگهبانی کردن. حراست کردن : از کساد و ناروایی محفوظ و مصون دارد. ( تاریخ قم ص 10 ).
- لوح محفوظ ؛ کتاب حفیظ. قرآن کریم :
بنگر اندر لوح محفوظ ای پسر
خطهاش از کائنات و فاسدات.
ناصرخسرو.
امام و سرور هر دو جهان که مفتی عقل
ز لوح محفوظ املا کند لسانش را.
خاقانی ( دیوان ص 815 ).
لوح حافظ لوح محفوظی شود
روح او از روح محظوظی شود.
مولوی.
|| آنچه درحفظ دارند. از برکرده. محفوظات. حفظشده. ( ناظم الاطباء ). نگهبانی کرده. ( آنندراج ). به خاطرسپرده شده. ( ناظم الاطباء ). ازبرکرده. یادگرفته. ( آنندراج ). ازبر. ازبرشده. به یاد گرفته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : و چون در حد کهولت... رسند و در آن محفوظ تأملی کنند صحیفه دل را پر خواهنده بینند. ( کلیله و دمنه ).
- محفوظ بودن ؛ به یاد داشتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| در اصطلاح صوفیه آن کس را گویند که خداوند او را در قول و فعل واراده از مخالفت خدا محفوظ داشته است. آنکه کردار وگفتار و اراده و قصد وی برخلاف رضای خدا نباشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح اهل حدیث در مقابل حدیث شاذ اطلاق شود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به شاذ شود. || در اصطلاح حسابداران در انجام حساب خطأین نام دو عدد است که یکی را محفوظ اول و دومی را محفوظ ثانی خوانند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به حساب خطئین و خطأین شود. || کودک خرد ( لغت مکی است ). ج ، محافیظ. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. حفظ شده، نگه داری شده.
۲. آنچه در خاطر حفظ شده.

فرهنگ فارسی ساره

نگاهداشته


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَّحْفُوظٍ: حفظ شده (حفظ:ضبط کردن صورت آن چیزی است که برای ما معلوم شده است ، بطوری که هیچ دگرگونی و تغییری در آن پیدا نشود)
معنی تُحْصِنُونَ: محفوظ می دارید-نگهداری می کنید
معنی سِّجِلِّ: طومار ("سجل" سنگی است که در قدیم بر آن مینوشتند ، ولی بعداًبه هر چیزی که بشود روی آن نوشت سجل گفته شده لذا در عبارت "کطی السجل للکتب" یعنی مثل پیچیدن چیزی که در آن چیزی نوشته شده باشد تا محفوظ بماند )
معنی مَکْنُونِ: پنهان شده و ذخیره شده (منظور از تشبیه حوریان به بیض مکنون این است که : همانطور که تخم مرغ مادامی که در زیر پر مرغ و یا در لانه و یا در جای دیگر محفوظ میباشد ، همچنان دست نخورده میماند و غباری بر آن نمینشیند حوریان نیز این طورند . بعضی دیگر گفتهاند : ...
معنی مَسِیحُ: لقب حضرت عیسی بن مریم علی نبینا و علیه السلام (مسیح به معنای ممسوح (مسح شده)است و اگر آن جناب را به این نام نامیدند ، به این مناسبت بوده که آن جناب ممسوح به یمن و برکت و یاممسوح به تطهیر از گناهان بوده و یا با روغن زیتون تبرک شده ممسوح گشته ، چون ان...
ریشه کلمه:
حفظ (۴۴ بار)

جدول کلمات

ایمن


کلمات دیگر: