مترادف توقف : ایست، بند، درنگ، لنگ، مکث، وقفه ، اطراق ، اقامت کردن، ماندن ، توقف کردن، درنگ کردن ، ایستایی، رکود، سکون، فترت
متضاد توقف : پویایی، کوچ، عزیمت کردن، حرکت کردن، شتافتن، تحرک
برابر پارسی : درنگ، ایست، بازایستادن
staing, halting, pause, insolvency, suspension of payment
halt, stall, stand, standstill, stop, stoppage
ايست , توقف , انقطاع , پايان , ناپيوستگي , عدم پيوستگي , انفصال , عدم اتصال , مکث , درنگ , سکته , ايست کردن , مکث کردن , لنگيدن , تعليق , ايستادن , ايستاندن
ایست، بند، درنگ، لنگ، مکث، وقفه ≠ پویایی
۱. ایست، بند، درنگ، لنگ، مکث، وقفه ≠ پویایی
۲. اطراق ≠ کوچ
۳. اقامت کردن، ماندن ≠ عزیمت کردن
۴. توقف کردن، درنگ کردن ≠ حرکت کردن، شتافتن
۵. ایستایی، رکود، سکون، فترت ≠ تحرک
عمل متوقف کردن
ایست، درنگ