کلمه جو
صفحه اصلی

تیمار کردن


مترادف تیمار کردن : پرستاری کردن، مراقبت کردن، مواظبت کردن، خدمت کردن، غم خواری کردن

فارسی به انگلیسی

to groom


groom, minister, nurse, serve, tend


treat, groom, minister, nurse, serve, tend, to groom

فارسی به عربی

عریس

مترادف و متضاد

پرستاری کردن، مراقبت کردن، مواظبت کردن


خدمت کردن


غم‌خواری کردن


۱. پرستاری کردن، مراقبت کردن، مواظبت کردن
۲. خدمت کردن
۳. غمخواری کردن


groom (فعل)
اراستن، زیبا کردن، تیمار کردن، داماد شدن

لغت نامه دهخدا

تیمار کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب )پرستاری کردن. ( از ناظم الاطباء ). تعهد و غمخواری و حراست و مواظبت حال کسی کردن. توجه و مراقبت کردن ازکسی یا بیماری یا چیزی : و چون او نیز از دنیا برفت پسر او احمدخان پادشاه شد. این شمس آباد راتیمار نکرد تا خراب شد. ( تاریخ بخارا ص 35 ). خاندانهای بزرگ قدیم را تیمار کردی و مردمان اصیل را نیکو داشتی هم از عرب و هم از عجم. ( تاریخ بخارا ص 70 ).
یکی عاطفت سیرت خویش کرد
درم داد و تیمار درویش کرد.
سعدی ( بوستان ).
|| با شال و قشو، بدن اسب و دیگر ستور را مالش دادن. ( ناظم الاطباء ). با شانه ؛ یعنی پشتخوار یا قشو، گرد و موی زاید را از تن اسب و استر و... گرفتن. قشو کردن. مالیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

پیشنهاد کاربران

ازدست دادن صبر و تحمل

یعنی پرستاری کردن یا غم خواری

مراقبت کردن


پرستاری کردن میشه

پرستاری کردن


کلمات دیگر: