کلمه جو
صفحه اصلی

بیطاری

فارسی به انگلیسی

veterinary

مترادف و متضاد

veterinary (اسم)
بیطاری

فرهنگ فارسی

عمل و شغل بیطار ستور پزشکی دام پزشکی.

لغت نامه دهخدا

بیطاری . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوبی است از بیطار. (انساب سمعانی ). رجوع به بیطار شود.


بیطاری. [ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوبی است از بیطار. ( انساب سمعانی ). رجوع به بیطار شود.

بیطاری. [ ب َ ] ( حامص ) بیطرة. دانش پزشکی ستوران. دانش بیطار. کار بیطار. دانش معالجه امراض مواشی و دواب. ( یادداشت مؤلف ). علمی که بدان رنجهای ستور را مداوا کنند. ( ناظم الاطباء ) :
کسی ز عیسی مریم نجست بیطاری.
کمال اسماعیل.
- بیطاری کردن ؛ مداوا کردن رنجهای ستور را. ( ناظم الاطباء )

بیطاری . [ ب َ ] (حامص ) بیطرة. دانش پزشکی ستوران . دانش بیطار. کار بیطار. دانش معالجه ٔ امراض مواشی و دواب . (یادداشت مؤلف ). علمی که بدان رنجهای ستور را مداوا کنند. (ناظم الاطباء) :
کسی ز عیسی مریم نجست بیطاری .

کمال اسماعیل .


- بیطاری کردن ؛ مداوا کردن رنجهای ستور را. (ناظم الاطباء)

پیشنهاد کاربران

برای یادسپاری نحوه نوشتاری و معنی بیاییم با کلمه بازی کنیم بطور مثال:
دانش پیش نیاز: عطاری= دوافروشی، دارو فروشی.
تصور کنید بیطاری در اصل بی عطاری بوده است یعنی بدون نیاز به دوا و داروی دکان عطاری معالجه شود. کار نداریم امروزه همه چیز تغییر کرده مثلا برای ادم ها دارو نیست اما برای حیوونا هست.
نتیجه :بیطاری= دامپزشکی


کلمات دیگر: