کلمه جو
صفحه اصلی

دیر خیز

فرهنگ فارسی

که دیر از خواب برخیزد .

لغت نامه دهخدا

دیرخیز. ( نف مرکب ) که دیر از خواب برخیزد. مقابل زودخیز: اشیاخ اثاولة؛ پیران دیرخیز سست رو. ( منتهی الارب ). که دیر از جای خود بلند شود :
دید هر کز خواب غفلت دیرخیزی کرد زود
تیغ خون آلود بر بالین چوتیغ آفتاب.
سوزنی.
تبقمت الغنم ؛ دیرخیز و گرانبار گردید گوسپند از باربچه های شکم. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: