کین توختن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) انتقام کشیدن : بعد از یک سال ملک غور الحسین بن الحسن بکین توختن خروج کرد بر برادر زاده ... .
لغت نامه دهخدا
کین توختن. [ تو ت َ ] ( مص مرکب ) انتقام کشیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). انتقامجویی کردن :
نخواهی دبیری تو آموختن
ز دشمن نخواهی تو کین توختن.
که روزگار به تعجیل از او بتوزد کین.
زمانه باد ز اعدای دولتت کین توز
که تا به دولت تو کین محنتم توزم.
رجوع به مدخل بعد شود.
نخواهی دبیری تو آموختن
ز دشمن نخواهی تو کین توختن.
فردوسی.
متوز کین ، عدو را به روزگار سپارکه روزگار به تعجیل از او بتوزد کین.
امیرمعزی ( از آنندراج ).
مرغان... عزیمت بر توختن کین مصمم گردانیدند. ( کلیله و دمنه ).زمانه باد ز اعدای دولتت کین توز
که تا به دولت تو کین محنتم توزم.
سوزنی.
لشکر بسیاری بر او جمع شد از غزنه و قندهار و گرمسیر و جبال غور و بعد از یک سال ملک غور... به کین توختن خروج کرد... ( سلجوقنامه ظهیری ص 47 ).رجوع به مدخل بعد شود.
کلمات دیگر: