معنی: امیری که پوراندخت پادشاه عجم او را با سپاهی عظیم به جنگ سپاه عرب فرستاد، نام سردار ایرانی در سده دوم یزدگردی
جابان
فرهنگ اسم ها
معنی: امیری که پوراندخت پادشاه عجم او را با سپاهی عظیم به جنگ سپاه عرب فرستاد، نام سردار ایرانی در سده دوم یزدگردی
(تلفظ: jābān) (در اعلام) امیری که پوراندخت پادشاه عجم او را با سپاهی عظیم به جنگ سپاه عرب فرستاد.
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جابان . (اِخ ) نام قریه ای است در واسط از نهر جعفر. (مراصدالاطلاع ).
جابان. ( اِخ ) ناحیه ای است در یمن. ( مراصدالاطلاع ).
جابان. ( اِخ ) نام قریه ای است در واسط از نهر جعفر. ( مراصدالاطلاع ).
جابان. ( اِخ ) نام امیری است که پوراندخت پادشاه عجم وی را با سپاه عظیمی به جنگ ابوعبیده سردار سپاه عرب فرستاد و از عرب شکست خورده بگریخت و یکی از لشکریان که مطربن فضه نام داشت جابان را اسیر کرد اما او را نشناخت و جابان دوغلام و کنیزکی و هزار درم مطر را وعده کرده و امان یافت سپس یکی از مسلمانان جابان را شناخته دیگر بار وی را اسیر گردانید و نزد ابوعبیده آورده و کیفیت واقعه را بگفت ابوعبیده گفت چون مطر او را امان داده است دیگر متعرض وی نمیتوان شد. ( حبیب السیر ج 1 ص 457 ).
جابان . (اِخ ) ناحیه ای است در یمن . (مراصدالاطلاع ).
جابان . (اِخ ) نام ابومیمون . صحابی است . رجوع به ابومیمون شود.
جابان . (اِخ ) نام امیری است که پوراندخت پادشاه عجم وی را با سپاه عظیمی به جنگ ابوعبیده سردار سپاه عرب فرستاد و از عرب شکست خورده بگریخت و یکی از لشکریان که مطربن فضه نام داشت جابان را اسیر کرد اما او را نشناخت و جابان دوغلام و کنیزکی و هزار درم مطر را وعده کرده و امان یافت سپس یکی از مسلمانان جابان را شناخته دیگر بار وی را اسیر گردانید و نزد ابوعبیده آورده و کیفیت واقعه را بگفت ابوعبیده گفت چون مطر او را امان داده است دیگر متعرض وی نمیتوان شد. (حبیب السیر ج 1 ص 457).
دانشنامه عمومی
جابان (دماوند)
جابان (دودانگه)
جابان (دیکله)
درگاه ملی آمار ایران
جمعیت روستاهای شهرستان اهر