کلمه جو
صفحه اصلی

جابان

فرهنگ اسم ها

اسم: جابان (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: jābān) (فارسی: جابان) (انگلیسی: jaban)
معنی: امیری که پوراندخت پادشاه عجم او را با سپاهی عظیم به جنگ سپاه عرب فرستاد، نام سردار ایرانی در سده دوم یزدگردی

(تلفظ: jābān) (در اعلام) امیری که پوراندخت پادشاه عجم او را با سپاهی عظیم به جنگ سپاه عرب فرستاد.


فرهنگ فارسی

نام امیریست

لغت نامه دهخدا

جابان . (اِخ ) نام قریه ای است در واسط از نهر جعفر. (مراصدالاطلاع ).


جابان. ( اِخ ) نام ابومیمون. صحابی است. رجوع به ابومیمون شود.

جابان. ( اِخ ) ناحیه ای است در یمن. ( مراصدالاطلاع ).

جابان. ( اِخ ) نام قریه ای است در واسط از نهر جعفر. ( مراصدالاطلاع ).

جابان. ( اِخ ) نام امیری است که پوراندخت پادشاه عجم وی را با سپاه عظیمی به جنگ ابوعبیده سردار سپاه عرب فرستاد و از عرب شکست خورده بگریخت و یکی از لشکریان که مطربن فضه نام داشت جابان را اسیر کرد اما او را نشناخت و جابان دوغلام و کنیزکی و هزار درم مطر را وعده کرده و امان یافت سپس یکی از مسلمانان جابان را شناخته دیگر بار وی را اسیر گردانید و نزد ابوعبیده آورده و کیفیت واقعه را بگفت ابوعبیده گفت چون مطر او را امان داده است دیگر متعرض وی نمیتوان شد. ( حبیب السیر ج 1 ص 457 ).

جابان . (اِخ ) ناحیه ای است در یمن . (مراصدالاطلاع ).


جابان . (اِخ ) نام ابومیمون . صحابی است . رجوع به ابومیمون شود.


جابان . (اِخ ) نام امیری است که پوراندخت پادشاه عجم وی را با سپاه عظیمی به جنگ ابوعبیده سردار سپاه عرب فرستاد و از عرب شکست خورده بگریخت و یکی از لشکریان که مطربن فضه نام داشت جابان را اسیر کرد اما او را نشناخت و جابان دوغلام و کنیزکی و هزار درم مطر را وعده کرده و امان یافت سپس یکی از مسلمانان جابان را شناخته دیگر بار وی را اسیر گردانید و نزد ابوعبیده آورده و کیفیت واقعه را بگفت ابوعبیده گفت چون مطر او را امان داده است دیگر متعرض وی نمیتوان شد. (حبیب السیر ج 1 ص 457).


دانشنامه عمومی

جابان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
جابان (دماوند)
جابان (دودانگه)
جابان (دیکله)


کلمات دیگر: