جاسک
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
بندری در شهرستان بندرعباس
لغت نامه دهخدا
جاسک. ( اِخ ) بندری مرکز بخش جاسک شهرستان بندرعباس است. در 300 هزارگزی جنوب خاوری بندرعباس کنار دریای عمان واقع است و آن در ساحل و گرمسیر است. سکنه آن 3115 تن و آب آن از چاه است. پست و تلگراف و پادگان نظامی و گروهان ژاندارمری و گمرک و گارد مسلح و بخشداری و دادگاه و کلانتری و دبستان و چند باب دکان دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
جاسک. ( اِخ ) نام یکی از بخشهای پنجگانه شهرستان بندرعباس و واقع در جنوب خاوری آن شهرستان است. حدود آن بشرح زیر است : از شمال به بخش کهنوج و ازخاور به شهرستان چاه بهار و از جنوب و باختر به دریای عمان محدود است. قسمت جنوب و باختر بخش ساحل شن زارو نواحی شمالی آن کوهستانی است. هوای آن گرم و مرطوب است. مهمترین رودخانه بخش رودخانه چگین است که از کوههای بشاگرد سرچشمه گرفته به دریای عمان منتهی میشود. این بخش از دو دهستان بشرح زیر تشکیل شده است :1- دهستان گابریک که از 21 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 2950 تن میباشد. 2- دهستان حومه جاسک از 32 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 8500 تن میباشد. جمع قراء بخش 53 و جمعیت آن 11450 تن است. مرکز بخش بندر جاسک نو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ). و صاحب معجم البلدان آرد: جاسک جزیره بزرگی است مابین عمان و جزیره کیس ( مقصود جزیره کیش ) از جاسک تا جزیره کیس سه روز راه است. این جزیره دارای اراضی مزروعه و سکنه. و عساکر پادشاه کیس در آنجا ساخلو هستند. سکنه جاسک قوی جثه و رشید و بحری میباشند و کمال مهارت و لیاقت و استادی در فن کشتیرانی و عمل کشتی سازی دارند و شنیدم که در ازمنه سالفه بعضی سفاین که برای سلطان هند کنیزان جوان حمل کرده بودند بجهت توقف موقتی در جزیره جاسک لنگر انداخته و آن جواری بداخله جزیره بگردش رفتند طائفه اجنه با آنها جمع شدند و سکنه حالیه جزیره از جن بعمل آمدند و منشاء اختراع این قصه و افسانه این است که چون اهالی جاسک قوی بنیه و پرطاقت از برای هرنوع زحمت و کار هستندبه این مناسبت این نسبت را به آنها میدهند. ( معجم البلدان بنقل از مرآت البلدان ج 4 ص 71 ). و صاحب مرآت البلدان آرد: جاسک اسم دماغه و اسم شهری است در انتهای جنوبی کرمان در ساحل بحر هند و سپس مطالب فوق را از معجم البلدان نقل میکند. ( مرآت البلدان ج 4 ص 71 ).
جاسک . (اِخ ) بندری مرکز بخش جاسک شهرستان بندرعباس است . در 300 هزارگزی جنوب خاوری بندرعباس کنار دریای عمان واقع است و آن در ساحل و گرمسیر است . سکنه آن 3115 تن و آب آن از چاه است . پست و تلگراف و پادگان نظامی و گروهان ژاندارمری و گمرک و گارد مسلح و بخشداری و دادگاه و کلانتری و دبستان و چند باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
جاسک . (اِخ ) طائفه ای از طوائف ناحیه ٔ مکران که شامل هزار خانوار است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 101).
جاسک . (اِخ ) نام یکی از بخشهای پنجگانه ٔ شهرستان بندرعباس و واقع در جنوب خاوری آن شهرستان است . حدود آن بشرح زیر است : از شمال به بخش کهنوج و ازخاور به شهرستان چاه بهار و از جنوب و باختر به دریای عمان محدود است . قسمت جنوب و باختر بخش ساحل شن زارو نواحی شمالی آن کوهستانی است . هوای آن گرم و مرطوب است . مهمترین رودخانه ٔ بخش رودخانه ٔ چگین است که از کوههای بشاگرد سرچشمه گرفته به دریای عمان منتهی میشود. این بخش از دو دهستان بشرح زیر تشکیل شده است :1- دهستان گابریک که از 21 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 2950 تن میباشد. 2- دهستان حومه ٔ جاسک از 32 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 8500 تن میباشد. جمع قراء بخش 53 و جمعیت آن 11450 تن است . مرکز بخش بندر جاسک نو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). و صاحب معجم البلدان آرد: جاسک جزیره ٔ بزرگی است مابین عمان و جزیره ٔ کیس (مقصود جزیره ٔ کیش ) از جاسک تا جزیره ٔ کیس سه روز راه است . این جزیره دارای اراضی مزروعه و سکنه . و عساکر پادشاه کیس در آنجا ساخلو هستند. سکنه ٔ جاسک قوی جثه و رشید و بحری میباشند و کمال مهارت و لیاقت و استادی در فن کشتیرانی و عمل کشتی سازی دارند و شنیدم که در ازمنه ٔ سالفه بعضی سفاین که برای سلطان هند کنیزان جوان حمل کرده بودند بجهت توقف موقتی در جزیره ٔ جاسک لنگر انداخته و آن جواری بداخله جزیره بگردش رفتند طائفه اجنه با آنها جمع شدند و سکنه ٔ حالیه ٔ جزیره از جن بعمل آمدند و منشاء اختراع این قصه و افسانه این است که چون اهالی جاسک قوی بنیه و پرطاقت از برای هرنوع زحمت و کار هستندبه این مناسبت این نسبت را به آنها میدهند. (معجم البلدان بنقل از مرآت البلدان ج 4 ص 71). و صاحب مرآت البلدان آرد: جاسک اسم دماغه و اسم شهری است در انتهای جنوبی کرمان در ساحل بحر هند و سپس مطالب فوق را از معجم البلدان نقل میکند. (مرآت البلدان ج 4 ص 71).