کلمه جو
صفحه اصلی

حاضرغایب

فرهنگ فارسی

حاضر و غایب کردن . خواندن نامهای جمعی برای تعیین کسانی که غایب اند چنانکه معلم شاگردانرا و صاحب منصب سربازانرا .

لغت نامه دهخدا

حاضرغایب. [ ض ِ ی ِ ] ( اِ مرکب ) در اصطلاح عرفا، خلسه : حضرت خواجه از آن منزل بیرون آمدند و اصحاب چنانکه سنت ایشان بود حاضرغائب نشسته بودند. ( انیس الطالبین نسخه خطی متعلق به کتابخانه مؤلف ص 83 ).

فرهنگ عمید

خواندن اسامی شاگردان، کارگران، یا سربازان برای تعیین کردن افراد غایب.
* حاضرغایب کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی ) = حاضرغایب

خواندن اسامی شاگردان، کارگران، یا سربازان برای تعیین کردن افراد غایب.
⟨حاضرغایب کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) = حاضرغایب



کلمات دیگر: