کلمه جو
صفحه اصلی

جاش

فارسی به انگلیسی

cereal

فرهنگ فارسی

غله که درخرمن پاک کرده باشند، انبارغله پاک کرده
( اسم ) ۱- غل. پاک کرده. ۲-انبار غل. پاک کرده .
نام موضعی است

فرهنگ معین

(اِ. ) غلة پاک کرده .

لغت نامه دهخدا

جاش. ( اِ ) انبار غله پاک کرده در خرمن و به عربی صبره خوانند. ( برهان ).انبار غله پاک کرده در خرمن که آن را راش نیز گویندو قیل با جیم فارسی. ( شرفنامه منیری ) :
مردانه من کز این سکو پنجه ریخته
خرمن کنم به باد که در جاش آکنند.
سوزنی.
زر به لون کاه گشت از ترس روز جشن تو
از تو روز جشن آن بیند که روز جاش کاه.
سوزنی.
هرکه تخم کین شه کارد چو وقت جاش گشت
جاش بردارنده را دست اجل کیّال باد.
سوزنی.

جاش. ( اِ ) تخم کتان. لفظ یونانی و رومی است. ( الفاظ الادویه ص 81 ).

جاش. ( از عربی ، اِ ). جأش. ( منتهی الارب ). دل. اضطراب دل.

جاش. ( اِخ ) صاحب منجم العمران آرد: ثابت گفت : نام شهری است و آن را در این شعر آورده :
بتثلیث او نجران اوحیث تلتقی
من البحر فی قیعان جاش مسائله.
و ابوعلی نیز در شعر خود آورده :
وردن جاشا والحمام واقع
و ماء جاش مسائل و ناقع.
و سلمی بن ربیعة گفته است :
و اهل جاش و مآرب
و حی لقمان و التقون.
( از منجم العمران ص 156 ذیل معجم البلدان ).

جأش. [ ج َءْش ْ ] ( ع مص ) مایل شدن بسوی چیزی. || برآمدن دل از اندوه یا از ترس. || ( اِ ) دل مردم. || اضطراب دل از بیم. ج ، جُؤوش. ( از منتهی الارب ). و رجوع به جاش شود.

جأش. [ ج َءْش ْ ] ( اِخ ) نام موضعی است. ( منتهی الارب ).

جاش . (اِ) انبار غله ٔ پاک کرده در خرمن و به عربی صبره خوانند. (برهان ).انبار غله ٔ پاک کرده در خرمن که آن را راش نیز گویندو قیل با جیم فارسی . (شرفنامه ٔ منیری ) :
مردانه من کز این سکو پنجه ریخته
خرمن کنم به باد که در جاش آکنند.

سوزنی .


زر به لون کاه گشت از ترس روز جشن تو
از تو روز جشن آن بیند که روز جاش کاه .

سوزنی .


هرکه تخم کین شه کارد چو وقت جاش گشت
جاش بردارنده را دست اجل کیّال باد.

سوزنی .



جاش . (اِ) تخم کتان . لفظ یونانی و رومی است . (الفاظ الادویه ص 81).


جاش . (اِخ ) صاحب منجم العمران آرد: ثابت گفت : نام شهری است و آن را در این شعر آورده :
بتثلیث او نجران اوحیث تلتقی
من البحر فی قیعان جاش مسائله .
و ابوعلی نیز در شعر خود آورده :
وردن جاشا والحمام واقع
و ماء جاش مسائل و ناقع.
و سلمی بن ربیعة گفته است :
و اهل جاش و مآرب
و حی لقمان و التقون .

(از منجم العمران ص 156 ذیل معجم البلدان ).



جاش . (از عربی ، اِ). جأش . (منتهی الارب ). دل . اضطراب دل .


فرهنگ عمید

=چاش

چاش#NAME?


دانشنامه عمومی

جاش (اصطلاح). جاش (در زبان کردی معنی واقعی«کره خر» اما در اصطلاح «خائن» ) یا فُرشَن، (نوعی همدست) معمولاً برای واحدهای نظامی متشکل از کردها استفاده می شود که با دشمنان کرد یکی شده و بر ضد ارتش کرد، شورشیان کرد یا شهروندان کرد همدست می شوند. این اصطلاح توهین آمیز است که به منظور دست نشانده بودن آنها استفاده می شود.
ستون پنجم
همدستی با دشمن
در طی عملیات انفال، که در طی آن کردها به فرماندهی ژنرال علی حسن المجید، تار و مار و غارت شدند، این ژنرال دستور داد که واحد جاش ها، احشام، گوسفندان، بزها، پول و سلاح و حتی زنان کرد را به طور قانونی به غنیمت بگیرند.
اصطلاح «پلیس جاش» توسط کردها نسبت به شبه نظامیان پلیس محلی کرد در ۱۹۴۴ اطلاق گردید.
در نیمه دوم قرن بیستم، کردهایی که با دولت عراق همدست بودند را جاش خطاب می کردند. تعداد جاش ها در ۱۹۸۶ به ۱۵۰ هزار نفر رسید تا بدین وسیله، از درگیری مستقیم در جنگ ایران-عراق جلوگیری شود. این جاش ها در قیام کردها در ۱۹۹۱ همتراز با بقیه مردم کرد قرار گرفته اند. تعدادی از کردها می گویند که جاش ها به کلی فراموش شده اند.

جدول کلمات

غله پاک کرده

پیشنهاد کاربران

جاش: ( زبان کردی ) ، سرسپرده ، سرسپرده دشمن. شنود. شنود دشمن. گماشته دشمن. مزدور. مزدور دشمن. خبرچین. خبربر. جاسوس. کسیکه به دشمن یاری میرساند. خودی که در جرگه دشمن است . خودی که در جرگه دشمن بر علیه انقلاب میجنگد. نیروی واپسگرا که روبروی آزادیخواهان میایستد. واپسگرا.

ترس _ وحشت

از آن خانه ی ییلاقی صدایی مرموز به گوش می رسد که بر جأش و وهم انسان می افزاید

جاش در زبان کوردی ، کورد خیانتکار است
کوردی که با دشمن کورد دوست است
لعنت به همشون

جاش در کردی اردلانی به معنی قاطر و خر دو ساله نر است


کلمات دیگر: