کلمه جو
صفحه اصلی

جافی

فرهنگ فارسی

جفاکننده، جفاپیشه، بدخو، خشن وتندخو
( اسم ) جفا کننده جفا کار جور کننده . جمع جفاه ( جفات ).

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِفا. ) جفاکار.

لغت نامه دهخدا

جافی. ( ع ص ) خشن و تندخوی. جافی الخلیقه ؛ غلیظ و درشت نهاد. ( اقرب الموارد ). || جفا کننده. ستمگر. ظالم. جفاکار :
از این زمانه جافی و گردش شب و روز
شگرف گشت صبور و صبور گشت شگرف.
کسائی.
نجوید جز که شیرین جان فرزندانش این جافی
ندارد سود با تیغش نه جوشنها نه خفتانها.
ناصرخسرو.
اگر ز گردش جافی فلک همی ترسی
چنان بسان ستوران چرا همی خفتی.
ناصرخسرو.
گسستم ز دنیای جافی امل
ترا باد بند و گشای عمل.
ناصرخسرو.
آنکه بارها دستبرد زمانه جافی دیده بود سبک روی بکار آورد. ( کلیله و دمنه ).
جیفه دشمنان جافی تو
از زبانی بدام و دد مرساد.
خاقانی.
خاص کردش وزیر جافی رای
با جفا هیچ کس ندارد پای.
نظامی.
چه میگویم نئی تو مرد این اسرار دین پرور
که تو از دنیی جافی بماندی در نگونساری.
عطار.
که لئیمان در جفا صافی شوند
چون وفا بینند خود جافی شوند.
مولوی.
|| قرار ناگیرنده بجای خود. ( آنندراج ). || ( ص ) ثوب جافی ؛ لباس خشن. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. جفاکننده، جفاپیشه.
۲. بدخو، خشن، تندخو.

دانشنامه عمومی

لهجه جافی یکی از لهجه های گویش سورانی زبان کردی است. مردمان شهرستان های جوانرود، ثلاث باباجانی، و نزدیک به نیمی از شهرستان پاوه، شهرستان سرپل ذهاب، شهرستان قصرشیرین و شهر کرمانشاه از استان کرمانشاه (از استان های غربی کشور ایران) به این گویش تکلم می کنند.
جاف، نامی است که برای اشاره به طوایف کرد ساکن در ناحیهٔ جوانرود و سرپل زهاب در غرب ایران و منطقهٔ شهرزور عراق به کار برده می شود. خیلی ها ریشه اصلی آن را در ناحیه جوانرود می دانند.

جدول کلمات

بد خو ، جفاپیشه

پیشنهاد کاربران

بی رحم، جفا کننده

ستمگر ، ظالم ☄️☄️

ظالم

جافی نام نوعی شلوار هم هست که همان شلوار کُردی می باشد که به جافی شُهره است


کلمات دیگر: