مترادف خاموش کردن : ساکت کردن، بی سروصدا کردن، کشتن، فروکشتن، منطفی کردن، قطع کردن جریان برق، خفه کردن، سرکوب کردن، فرونشاندن، آرام کردن
خاموش کردن
مترادف خاموش کردن : ساکت کردن، بی سروصدا کردن، کشتن، فروکشتن، منطفی کردن، قطع کردن جریان برق، خفه کردن، سرکوب کردن، فرونشاندن، آرام کردن
فارسی به انگلیسی
to extinguish, to put out, to blow out, to switch off(as an engine)to silence
extinguish, muffle, silence, squelch, suppress
فارسی به عربی
اخرس , اطفا , خارج , صمة , غط ، إخْمادٌ
اخرس , اطفا , خارج , صمة , غط ، إخْمادٌ
( خاموش کردن (سیگار ) ) رفض
( خاموش کردن (سیگار ) ) رفض
مترادف و متضاد
ساکت کردن، بیسروصدا کردن
کشتن، فروکشتن، منطفی کردن
قطع کردن (جریانبرق)
خفه کردن، سرکوب کردن
فرونشاندن، آرام کردن
۱. ساکت کردن، بیسروصدا کردن
۲. کشتن، فروکشتن، منطفی کردن
۳. قطع کردن (جریانبرق)
۴. خفه کردن، سرکوب کردن
۵. فرونشاندن، آرام کردن
سرزنش کردن، خاموش کردن، نوک کسی را چیدن سربالا
قطع کردن، رفتن، اخراج کردن، فاش شدن، خاموش کردن، بر کنار کردن، اخراج شدن
خفه کردن، لال کردن، خاموش کردن
فرو نشاندن، بند اوردن، خاموش کردن، ساکت شدن، جلو خونریزی را گرفتن
ارام کردن، ساکت کردن، خفه کردن، خاموش کردن
فرو نشاندن، دفع کردن، خاموش کردن، اطفا
فرو نشاندن، خفه کردن، خاموش کردن
خفه کردن، خفه شدن، خاموش کردن، در دل نگاه داشتن
کشتن، فرو نشاندن، خاموش کردن، منقرض کردن
چشم بستن، پیچیدن، خاموش کردن، دم دهان کسی را گرفتن
برانگیختن، تهیه کردن، تقلا کردن، رنجاندن، ایجاد کردن، اشفته کردن، خاموش کردن، از ساحل عازم شدن
خاموش کردن، مخفی نگاه داشتن، صدا در نیاوردن، ارام شدن، ارامش دادن
خاموش کردن
فرو نشستن، کاهش، خاموش کردن، کاهش یافتن، معتدل شدن
خاموش کردن
خاموش کردن
فرهنگ فارسی
از آواز یا سخن باز داشتن ساکت کردن .
قطع کردن جریان برق رایانه یا افزاره با کلید یا دستور نرمافزاری
لغت نامه دهخدا
خاموش کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) از آواز یا سخن بازداشتن. ساکت کردن. بی صدا کردن. از گفتار بازداشتن. خاموش ساختن. خاموش گردانیدن. رجوع به «خاموش ساختن » و «خاموش گردانیدن » شود. اِسکات. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). اِصمات . ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). اِنصات . تَسکیت. ( تاج المصادر بیهقی )( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). تَصمیت . ( تاج المصادر بیهقی ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). تَعقیم. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). طَس . ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ) :
کسی سیرت آدمی گوش کرد
که اول سگ نفس خاموش کرد.
زبان از مراعات خاموش کرد.
بهتر که سخن گوئی و خاموشت کنند.
صحبت اشراق را تیغ زبان در کار نیست
شمع را خاموش باید کرد تا مهتاب هست.
نخواهی آنکه چو آتش کنند خاموشت
خموش باش و به هر خس ره کمین مگشای.
گفتگوی ظاهر آمد چون غبار
مدتی خاموش کن هین هوش دار.
بمقدار خود گفته باید سخن.
امیرخسرو در حکایت اشتر و نصیحت کردن موش مردی را. ( از آنندراج ).
شاهد آنوقت بیاید که تو حاضر باشی
سخن آنوقت بگوید که تو خاموش کنی
در سخن آید و از بسکه کند بی تابی
چون گل از شرم برافروزد و خاموش کند.
یا لب مگشا که جمله خاموش کنند.
کسی سیرت آدمی گوش کرد
که اول سگ نفس خاموش کرد.
سعدی ( بوستان ).
شنیدم که سعیش فراموش کردزبان از مراعات خاموش کرد.
سعدی ( بوستان ).
اگر خاموش باشی تا دیگران بسخنت آرندبهتر که سخن گوئی و خاموشت کنند.
( از شاهد صادق ).
|| کشتن چراغ. کشتن شمع : صحبت اشراق را تیغ زبان در کار نیست
شمع را خاموش باید کرد تا مهتاب هست.
صائب ( از آنندراج ).
|| فرونشاندن آتش. نشاندن آتش. نشاندن شعله. اِطفاء : نخواهی آنکه چو آتش کنند خاموشت
خموش باش و به هر خس ره کمین مگشای.
؟
|| از غضب فرونشاندن. از خشم بازداشتن. || خاموش شدن. ( آنندراج ). از سخن بازایستادن : گفتگوی ظاهر آمد چون غبار
مدتی خاموش کن هین هوش دار.
مولوی.
شتر بانگ برزد که خاموش کن بمقدار خود گفته باید سخن.
امیرخسرو در حکایت اشتر و نصیحت کردن موش مردی را. ( از آنندراج ).
شاهد آنوقت بیاید که تو حاضر باشی
سخن آنوقت بگوید که تو خاموش کنی
در سخن آید و از بسکه کند بی تابی
چون گل از شرم برافروزد و خاموش کند.
محمدقلی میلی ( از آنندراج ).
یا رخ منما کز تو فراموش کنندیا لب مگشا که جمله خاموش کنند.
علیرضا ( از آنندراج ).
|| منع کردن و بازداشتن از کاری. ( آنندراج ).دانشنامه عمومی
نشاندن. فرونشاندن.
خاموش کردن (رایانش). خاموش کردن (به انگلیسی: shut down) یا (به انگلیسی: Power off) در رایانه به انجام تحت کنترل حذف جریان الکتریکی از اجزای اصلی آن گویند. پس از خاموش شدن، قطعاتی از رایانه همچون پردازنده، حافظه دسترسی تصادفی، دیسک های سخت، فاقد جریان الکتریکی می شوند اما امکان دارد اجزایی همچون ساعت داخلی در رایانه با جریانی ضعیف از برق، باقی بمانند.
در مایکروسافت ویندوز یک رایانه یا سرور با کلیک بر روی دکمه خاموش از منوی استارت، خاموش می شود. که در آن منو، خاموش شدن، راه اندازی مجدد یا نگه داشتن در حالت استندبای موجود است. همچنین می توان از طریق فرمان در شل ویندوز دستور خاموش شدن به رایانه را وارد کنیم، برای این کار، shutdown.exe یک دستور برای خاموش کردن می باشد.
در مک اواس ایکس از منوی اپل، و گزینش Shutdown می توان، رایانه را خاموش کرد.
در یونیکس و لینوکس فرمان shutdown، برای خاموش کردن یا بازراه اندازی رایانه انجام می شود و فقط کاربران ممتاز می توانند رایانه را این گونه خاموش نمایند.
در مایکروسافت ویندوز یک رایانه یا سرور با کلیک بر روی دکمه خاموش از منوی استارت، خاموش می شود. که در آن منو، خاموش شدن، راه اندازی مجدد یا نگه داشتن در حالت استندبای موجود است. همچنین می توان از طریق فرمان در شل ویندوز دستور خاموش شدن به رایانه را وارد کنیم، برای این کار، shutdown.exe یک دستور برای خاموش کردن می باشد.
در مک اواس ایکس از منوی اپل، و گزینش Shutdown می توان، رایانه را خاموش کرد.
در یونیکس و لینوکس فرمان shutdown، برای خاموش کردن یا بازراه اندازی رایانه انجام می شود و فقط کاربران ممتاز می توانند رایانه را این گونه خاموش نمایند.
wiki: خاموش کردن (رایانش)
خاموش کردن (رایانه). خاموش کردن (به انگلیسی: shut down) یا (به انگلیسی: Power off) در رایانه به انجام تحت کنترل حذف جریان الکتریکی از اجزای اصلی آن گویند. پس از خاموش شدن، قطعاتی از رایانه همچون پردازنده، حافظه دسترسی تصادفی، دیسک های سخت، فاقد جریان الکتریکی می شوند اما امکان دارد اجزایی همچون ساعت داخلی در رایانه با جریانی ضعیف از برق، باقی بمانند.
wiki: خاموش کردن (رایانه)
فرهنگستان زبان و ادب
{turn off, switch off} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] قطع کردن جریان برق رایانه یا افزاره با کلید یا دستور نرم افزاری
جدول کلمات
شاندن
پیشنهاد کاربران
منطفی کردن ؛ بکشتن. خاموش کردن. فرونشاندن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
اطفا
اسکات
خامد
کلمات دیگر: