مترادف حرص زدن : جوش زدن، شور زدن، بی تابی کردن، کم طاقتی کردن، حرص خوردن، خودخوری کردن، تلاش فوق العاده کردن، تقلا کردن
برابر پارسی : آزوند بودن
to be greedy, to eat greedily, to guzzle
lust
جوش زدن، شور زدن، بیتابی کردن، کمطاقتی کردن
حرص خوردن، خودخوری کردن
تلاشفوقالعاده کردن، تقلا کردن
۱. جوش زدن، شور زدن، بیتابی کردن، کمطاقتی کردن
۲. حرص خوردن، خودخوری کردن
۳. تلاشفوقالعاده کردن، تقلا کردن
آزوند بودن