مترادف چرند : بی ربط، بی معنی، بیهوده، پوچ، چرت، لاطائل، مزخرف، مهمل، نامربوط، یاوه
چرند
مترادف چرند : بی ربط، بی معنی، بیهوده، پوچ، چرت، لاطائل، مزخرف، مهمل، نامربوط، یاوه
فارسی به انگلیسی
nonsense, balderdash
balderdash, blather, bosh, bromidic, crap, frothy, drivel, fandango, hogwash, hokum, idle, inane, inanity, nonsense, nonsensical, poppycock, preposterous, ridiculous, rigmarole, talk, trashy, twaddle, vapid
فارسی به عربی
سخیف , عاصف , فارغ , مادة
مترادف و متضاد
چرند
چرند، مزخرف، نوعی کالباس
ماده، چرند، کالا، چیز، جنس، پارچه
چرند، سخن بی معنی
چرند، تفاله، گندم سیاه، دیلار، تلخه، بدار زدن، خاکروبه
چرند، صحبت بی معنی و احمقانه
بی معنی، چرند، نمایش سطحی و بد
چرند، حقه بازی، حرف توخالی
چرند، مزخرف، نوعی کالباس
چرند، گنداب کشتی، اب خن
چرند، فریب، گول
چرند
یاوه، چرند، سخن بی معنی، نوشابه کف الود
چرند، خرت و پرت، خرده ریز، سخن مهمل
چرند، مهمل، دارنده
بی معنی، چرند، جفنگ، حرف بی ربط
چرند، کلمات بیهوده و احمقانه، رقص سوینگ
چرند، مهمل گویی
پوچ، بی معنی، چرند، احمق، بی هوش، نامفهوم، بی عقل، بی اهمیت، کم عمق
چرند، مزخرف، مهمل، بیهوده، بی ارزش
پوچ، چرند، تهی، احمق، بی مغز
غیر عادی، چرند، عجیب، طاق، عجیب و غریب، تک، فرد
چرند، پر باد، طوفانی، درازگو، باد خور، باد خیز
بی معنی، چرند، نامربوط، نادان، ناجور، بی عرضه، بی منطق
ناپسند، پوچ، مضحک، نامعقول، بی معنی، یاوه، چرند، نامربوط
مضحک، چرند، مسخره امیز، خنده دار
مضحک، چرند، مزخرف، خنده اور
چرند، شاخی، غلهای
چرند، مزخرف، نادان، ابله، احمق، بی مخ، کودکانه، بچگانه، احمقانه، سبک مغز، کم هوش
چرند، مزخرف، مهمل، مهمل نما
بیربط، بیمعنی، بیهوده، پوچ، چرت، لاطائل، مزخرف، مهمل، نامربوط، یاوه
فرهنگ فارسی
یاوه، بیهوده، سخن بیهوده، چرندوپرند
( صفت ) بیهوده یاوه سخن بی معنی .
( صفت ) بیهوده یاوه سخن بی معنی .
فرهنگ معین
(چَ رَ ) (ص . ) بیهوده ، یاوه .
لغت نامه دهخدا
چرند. [ چ َ رَ] ( ص ، اِ ) حرف پوچ و بی معنی ، و گاهی با لفظ «پرند» بهمین معنی استعمال میشود. ( فرهنگ نظام ). سخن پوچ و بیهوده. هذیان. سخن مهمل و بی معنی. پرت و پلا. سخن یاوه. حرف مفت. چرت و پرت. چرند و پرند. رجوع به چرند و پرند و چرند گفتن شود. || حیوان چرنده و چارپا. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
سخن بیهوده و بی معنی، یاوه.
* چرند بافتن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز] = * چرند گفتن* چرندوپرند: ‹چرندپرند› [عامیانه] سخن بیهوده و بی معنی، یاوه.
* چرند گفتن: (مصدر لازم ) [عامیانه] سخن بیهوده و بی معنی گفتن، یاوه گفتن.
* چرند بافتن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز] = * چرند گفتن* چرندوپرند: ‹چرندپرند› [عامیانه] سخن بیهوده و بی معنی، یاوه.
* چرند گفتن: (مصدر لازم ) [عامیانه] سخن بیهوده و بی معنی گفتن، یاوه گفتن.
سخن بیهوده و بیمعنی؛ یاوه.
〈 چرند بافتن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] = 〈 چرند گفتن〈 چرندوپرند: ‹چرندپرند› [عامیانه] سخن بیهوده و بیمعنی؛ یاوه.
〈 چرند گفتن: (مصدر لازم) [عامیانه] سخن بیهوده و بیمعنی گفتن؛ یاوه گفتن.
جدول کلمات
یاوه ، بیهوده
پیشنهاد کاربران
" چرند " یک واژه پارسی و به معنای "خرافه " است و " چرندی ها" معادل " خرافات " و چرندگرایی" برابر با " خرافه گرایی " .
یاوه
چَرَند از دو بخش چَر و اَند ساخته شده است، و شاید به هر چیزی گفته می شده که سزاوار چریدن جانوران و دام بوده است و نه مردم، و از این رو به چیز بیهوده برای مردم گفته شده است. این واژه همراه با پَرَند به کار برده می شود. پَرَند از دو بخش پَر، و اَند ساخته شده است: پَر در زبان پارسی دارای چیم ( مفهوم ) پیرامون، دور، اطراف را نیز می دهد و بدینسان پَرَند دارای چیم بی ربط و نامربوط خواهد بود که با چیم ( مفهوم ) دلخواه پیوندی ندارد. چرند و پرند دارای چیم بیهوده و بی پیوند است. چَرنداب نام جایی در تبریز است که از دو بخش چرند و آب ساخته شده است که با هستی آبی در پیوند است که به درد جانوران و دام و پرندگان می خورده است. پَر در واژگان پرچین، پرگار با چیم پیرامون به کار برده شده است.
کلمات دیگر: