مترادف حدس زدن : پنداشتن، به قرائن در یافتن، گمان بردن، احتمال دادن، ظن بردن، برآورد کردن، تخمین زدن، گمانه زدن
برابر پارسی : گمان کردن، گمانه زنی
to guess(at)
conjecture, divine, estimate, judge, expect, gauge, guess, imagine, reckon, suppose, surmise, suspect
پنداشتن، بهقرائن در یافتن، در یافتن، گمان بردن، احتمالدادن، ظن بردن
برآورد کردن، تخمین زدن، گمانه زدن
۱. پنداشتن، بهقرائن در یافتن، در یافتن، گمان بردن، احتمالدادن، ظن بردن
۲. برآورد کردن، تخمین زدن، گمانه زدن
گمان کردن، گمانه زن